وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن
برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن
خورشید را ز برج صراحی طلوع ده
وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن
خاتون بکر مهوش آتش لباس را
از ابر آبگون زجاجی نقاب کن
آن آتش مذاب در آب فسرده ریز
و آن بسد گداخته در سیم ناب کن
لب را بلعل حل شده رنگ عقیق بخش
کف را بخون دیده ی ساغر خضاب کن
بهر صبوحیان سحر خیز شب نشین
از آتش جگر دل بریان کباب کن
شمع از جمال ماه پریچهر برفروز
قند از عقیق یار شکر لب در آب کن
ای رود پرده ساز که راه دلم زنی
بردار پرده از رخ و ساز رباب کن
خواجو ترا که گفت که در فصل نوبهار
از طرف باغ و باده ی ناب اجتناب کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیباییهای صبحگاهی و لذتهای آن سخن میگوید. او از مخاطب میخواهد که با شتاب به سمت صبح برود و نوشیدنی را آماده کند. تاکید بر طلوع خورشید و طلوع ماه، نمادی از زیبایی و نوید زندگی جدید است. همچنین، شاعر به زیباییهای معشوقهاش اشاره میکند و از او میخواهد که زیباییاش را نشان دهد. او لذتهای شیرین و خوشمزه را توصیف میکند و میخواهد برای مهمانان صبحگاهی غذایی تهیه کند. در انتها، با اشاره به بهار و زیباییهای آن، به مخاطب یادآوری میکند که از لذتهای زندگی باید بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: زمان صبح فرا رسیده است، پس به سمت مهمانی شب برو و به زودی شربت صبحگاهی را آماده کن و لیوان را پر از شراب کن.
هوش مصنوعی: خورشید را از لبهی جام بلند کن و پس از آن از ماه نو بخواه تا نورش مانند آفتاب بدرخشد.
هوش مصنوعی: زن زیبای بینظیر، مانند آتش در دل، لباس خود را از ابر آبی زجاجی بپوشان.
هوش مصنوعی: آتش ذوب شده را در آب سرد بریز و آن سیل گداخته را در نقره خالص قرار بده.
هوش مصنوعی: لبها را به رنگ عقیق زینت بخش و با خون دیدهی شیشهی می، دستها را رنگین کن.
هوش مصنوعی: برای صبح زود و کسانی که شب را بیدار ماندهاند، دل سوزان را همانند کبابی از آتش داغ آماده کن.
هوش مصنوعی: شمعی که نورش ناشی از زیبایی چهره معشوق است، با زیبایی و درخشندگیاش روشنایی میبخشد. قند و عقیق که هر دو از زیبایی و شیرینی تعبیر شدهاند، به نوعی نشاندهنده علاقه و عشق به محبوب هستند. در نهایت، به شیوهای شاعرانه اشاره میشود که شیرینی این عشق را میتوان در زندگی و احساسات خود حس کرد.
هوش مصنوعی: ای رودی که پردهها را به هم میزنی و دل من را به حرکت درمیآوری، پرده را از چهرهات بردار و به نواختن ساز بپرداز.
هوش مصنوعی: کسی به تو نگفته که در بهار، از بوی خوش گلها و نوشیدنیهای خالص و خوشمزه دوری کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
ساکن روا مدار تن سایه خسب را
جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن
تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود
[...]
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیدهٔ ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
[...]
ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست
[...]
ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن
بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن
ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح
خاطر منور از می چون آفتاب کن
گر بایدت شراب، بیا خون من بخور
[...]
صوفی متاع صومعه رهن شراب کن
پیرانه سر تلافی عهد شباب کن
مستم ز نشئه می عشق پریوشی
بر یاد لعلش از دو سه جامم خراب کن
عیب است لاف عشق جوانان و عهد شیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.