ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن
بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن
ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح
خاطر منور از می چون آفتاب کن
گر بایدت شراب، بیا خون من بخور
ور بایدت کباب، دلم را کباب کن
گفتم بر طبیب که زارم ز دور چرخ
گفتا دوای خویش ز دور شراب کن
معشوق و جام می به دعا می کنم طلب
یارب دعای من به کرم مستجاب کن
حیدر! ز چنگ زلف چو چنگش به هر مقام
از سوز سینه ناله ز دل چون رباب کن
دردانه با من است، ازین غصه، مدعی!
رو همچو بحر دیده ز حسرت پر آب کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که جام شراب را پر کند و او را از خواب غفلت بیدار کند. او به زیبایی صبح اشاره میکند و از تاثیر می بر روح و دلش سخن میگوید. شاعر میگوید اگر شراب لازم است، خونش را بدهند و اگر کبابی میخواهند، دلش را کباب کنند. سپس به طبیب خود میگوید که از دوری کاروان زندگی رنج میبرد و طبیب به او میگوید که باید به شراب پناه ببرد. شاعر به معشوق و میگوید که دعا میکند و خواستهاش را به خدا مطرح میکند. همچنین از صدای دلش میگوید که مانند چنگ به ناله در آمده و در پایان به غم و حسرت خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و جام سرشار از شادی و نوشیدنی را پر کن. بیدار و هوشیار باش و از خواب غفلت بیرون بیا.
هوش مصنوعی: ای خورشید سرزمین نیکو! وقت صبح وقتی که خورشید میتابد، دل من را با می خوش رنگ کن.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال شراب هستی، بیا و خون من را بنوش. و اگر به کباب نیاز داری، دل من را آتش بزن.
هوش مصنوعی: به طبیب گفتم که حال من از چرخ روزگار خراب است، او جواب داد که برای درمان خود، از شراب دور بیاور.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و نوشیدن شراب، از خدا خواستارم که دعایم را با لطف و کرمش مستجاب کند.
هوش مصنوعی: ای حیدر! زمانی که زلفت را به چنگ میزنم، در هر جا و هر مقام، از درد درونم نالهای شبیه به ناله رباب برآور.
هوش مصنوعی: دردانهای که به من تعلق دارد در کنارم است، ای مدعی از غصه و اندوه. چشمهات را مانند دریا پر از حسرت و آرزو کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن
برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن
خورشید را ز برج صراحی طلوع ده
وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن
خاتون بکر مهوش آتش لباس را
[...]
هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
ساکن روا مدار تن سایه خسب را
جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن
تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود
[...]
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیدهٔ ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
[...]
ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست
[...]
صوفی متاع صومعه رهن شراب کن
پیرانه سر تلافی عهد شباب کن
مستم ز نشئه می عشق پریوشی
بر یاد لعلش از دو سه جامم خراب کن
عیب است لاف عشق جوانان و عهد شیب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.