خاقانی
»
دیوان اشعار
»
قطعات
»
شمارهٔ ۲۴۵ - در مرثیهٔ جمال الدین اصفهانی وزیر صاحب موصل و وحید الدین عموی خود
جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
وحید گنج هنر بود و بود عم به سرم
به سوی این دو یگانه به موصل و شروان
دلی است معتکف و همتی است برحذرم
هنر بدرد ز دندان تیز سین سخا
دلم درید و بخائید گوشهٔ جگرم
سخا بمرد و مرا هر که دید از غم و درد
گریست بر من و حالم چو دید در بدرم
منم غریق غم و اندهان که در شب و روز
غم جمال برم و انده وحید خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق شاعر درباره دو شخصیت بزرگ به نامهای جمال و وحید اشاره میکند. جمال را نماد سخاوت و زیبایی میداند و وحید را گنجینهای از هنر. شاعر به عشق و ارادت خود به این دو میبالد و از غم فقدان جمال سخن میگوید. او در حسرت جمال و وحید غرق شده و به شدت از اندوه شدید رنج میبرد، به طوری که دیگران نیز از حال او متاثر میشوند. در کل، شعر نشاندهنده عواطف عمیق و درد فراق شاعر از این دو شخصیت برجسته است.
هوش مصنوعی: زیبایی شاه به مثابه بخشندگی و سخاوتش بود و تاج سر من، تنها یک نفر است که با هنرهایش به من ارزش میدهد.
هوش مصنوعی: دل من به سمت این دو مبدأ بزرگ، موصل و شروان، متمرکز شده و هدفی جدی و با احتیاط دارم.
هوش مصنوعی: هنر به من آسیب زد و دل من را پاره کرد و گوشهای از جگرم را نیز خونین کرد.
هوش مصنوعی: سخا از بین رفت و هر کسی که مرا دید، از روی اندوه و رنج بر حال من گریست وقتی که اوضاع و احوالم را در بدترین شرایط مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: من غرق در غم و اندوه هستم، در تمام شب و روز به خاطر زیبایی کسی غمگینم و از تنهایی رنج میبرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم
به چشم مختصر اندر نهاد مختصرم
نمیشناسم خود را که من کیم به یقین
از آنکه من ز خود اندر به خود همی نگرم
عیان چو باز سفیدم نهان چو زاغ سیاه
[...]
اگر چه نیستت از چشم دوستان آزرم
چرا نیاید ازین شیبت سپیدت شرم
ایا به عالم عهد از تو نوبهاروفا
چرا چنین ز نسیم صبات بیخبرم
به خاصه چون تو شناسی که رنگ و بوی نداد
خرد به باغ سخن بیشکوفهٔ هنرم
به صد زبانت چو سوسن بگفته بودم دی
[...]
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم
مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم
بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت
ز فرق تا به قدم جمله در گل و شکرم
مرا به شادی رویش به سینه باز آمد
[...]
شها چو حلقه بگوش ستانه تو شدم
روا مدار که چون حلقه از برون درم
به نیم چشم نهانک چو دزد در جلاد
ز دور در رخ دربان شاه می نگرم
در این میانه فرو مانده ام که چون اورا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.