یا رب تو آگهی که درین اندر سال عمر
روزی بکام من نگذشتست روزگار
از گونه گونه محنت و رنج آن کشیده ام
در مدت حیات که بیش آید از شمار
وینک رسید مرگ بنزدیک و لامحال
بریکدیگر زند زهمه گونه کار و بار
دنیی چنین گذشت که دانی و آخرت
ترسم کزین بتر گذرد صدهزاربار
یا رب چه بودی ار نبدی هستی چنین
کز وی نگشت در دو جهان راست هیچ کار
ورچه نبود گفتنی این لفظ ای خدای
از من چو گفتهای دگر جمله درگذار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مشکلات و رنجهایی که در طول عمرش تحمل کرده است، صحبت میکند و به خداوند ابراز نارضایتی میکند که چرا زندگی اینگونه سخت و دشوار بوده است. او به نزدیک بودن مرگ اشاره میکند و نگران است که برای روحش وضعیت بهتری در آخرت وجود نداشته باشد. شاعر از خدا میپرسد که اگر وجود نداشت، آیا دنیا اینقدر پر از رنج و درد میبود و در پایان از خدا میخواهد که از او بگذرد.
هوش مصنوعی: خداوندا، تو میدانی که در طول این سالهای عمرم، هیچ یک از روزها به نفع من سپری نشده است.
هوش مصنوعی: در طول زندگی، درد و رنجهای زیادی را تجربه کردهام که شمارش آنها از حد فراتر میرود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مرگ به نزدیکی انسان رسیده و این موضوع اجتنابناپذیر است. در نتیجه، همهی تلاشها و کارها به طور ناگزیر به نقطهای ختم میشوند و نمیتوان از آن پرهیز کرد.
هوش مصنوعی: دنیا به گونهای گذشت که تو میدانی، ولی من از آخرت میترسم که ممکن است از این دنیا نیز بدتر باشد، به اندازهای که هزار بار بدتر باشد.
هوش مصنوعی: خداوندا، اگر تو نبودیدی، چه اتفاقی میافتاد؟ آیا در این دنیا هیچ چیزی به درستی شکل میگرفت یا وجود داشت؟
هوش مصنوعی: اگرچه چیز گفتنی وجود ندارد، ای خدا، چون دیگر کلمات را گفتم، این لفظ را از من بگذر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام تر و سهیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او اسیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.