امیر مقبل عالم که تا جهان بودست
بجز در آینده مانندۀ تو ننمودست
گشاد تیر تو بست دستها که بربستست
زبند رمح تو بس کارها که بگشودست
هزار بار ببازی سنان نیزۀ تو
هلال را زفلک همچو حلقه بر بودست
اگر چه قدر ترا من بر آسمان دیدم
چنین که می شنوم زان بسی بیفزودست
بساط حضرت عالی که بوسه جای منست
ز نقل سایۀ من مدّتیست کاسودست
ندام از چه سبب لطف میر چندین گاه
مرا ز روی کرم پرسشی نفرمودست
خطاست ، نسبت تقصیر با تو نتوان کرد
اگر تواند بودن زبخت من بودست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهٔ عظمت و ویژگیهای امیر مقبل، شخصیتی والا و بینظیر در تاریخ است. شاعر از قدرت و تاثیرگذاری او سخن میگوید که تیرش به همگان اثر میگذارد و مشکلات را حل میکند. همچنین اشارهای به قدرت و بلندی مقام او دارد. شاعر احساس نادانی نسبت به علت عدم لطف و محبت بیشتر او دارد و اعتراف میکند که اگر در زندگیاش نقصی وجود دارد، به بخت او نسبت داده میشود. در نهایت، این شعر از تحسین و عشق به شخصیت امیر مقبل پر است.
هوش مصنوعی: امیر مقبل، عالم بزرگ و مشهور، تا به حال هیچکس مانند تو را در آینده به دنیا نیاورده است.
هوش مصنوعی: تیر تو به قدری قوی و موثر است که دستان را باز میکند و کارهایی که به خاطر تیر تو انجام میشود، بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: اگه هزار بار هم در نبرد شکست بخوری، نیزهات همچنان درخشنده و قوی خواهد ماند، مانند هلالی که از آسمان میتابد و همچون حلقهای زیبا است.
هوش مصنوعی: هرچند من تو را در آسمان بلند و باارزش میبینم، اما آنچه از تو میشنوم و میدانم، نشاندهنده ارزش و بزرگی بیشتری است که فراتر از این دیدگاه است.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که مقام و جایگاه شما به اندازهای ارزشمند است که بوسهٔ من بر آن، نشان از عشق و احترامم است، اما حالا سایهٔ من مدتی است که غمگین و خاموش است.
هوش مصنوعی: از چه دلیل، ای محبوب، این همه بار به من محبت کردی و هرگز از روی جوانمردی از من سوالی نکردی؟
هوش مصنوعی: اگر در کاری اشتباهی رخ داده، نمیتوان تقصیر را به تو نسبت داد. اگر چنین چیزی پیش آمده، باید بدانیم که هر چه هست به خاطر شانس و بخت من بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطیع ملت او نیک بخت مسعودست
مقیم خدمت او بر مقام محمودست
بدان خدای که در جست و جوی قدرت او
مسافران فلک را قدم بفرسودست
به دست احمد مرسل به کافران قریش
هزار معجزهٔ رنگ رنگ بنمودست
ز ناودان قضا آب حکم بگشادست
[...]
محبتی که میان من و تو موجود است
پس از من و تو بماند که پیش ما بوده ست
ز ابتدای ازل تا به انتهای ابد
قضا به حکم مرا با تو عشق فرموده ست
هنوز دیده ی معنی نکرده بودم باز
[...]
وزیر شاه نشان ای یگانه دو جهان
توئی که ذات تو مقصود از سه مولودست
چهار ماه بود تا به پنجگانه حواس
ز شش جهه به دل خسته ام که موعودست
ز هفتمین درک انتطار برهانم
[...]
چو طلعت تو مرا منتهای مقصودست
بیا که عمر من این پنجروز معدودست
مقیم کوی تو گشتم که آستان ایاز
بنزد اهل حقیقت مقام محمودست
دلم ز مهر رخت می کشد بزلف سیاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.