گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

بجان آفرینی که نزدیک عملش

ز پیدا تفاوت ندارد نهانی

چو امرش ز صنع اقتضا کرد فطرت

بهم ممتزج گشت جسمیّ و جانی

همای خرد سایه گسترد بر سر

چو بفراشت این خانة استخوانی

بدین منظر دیده صنعش به قدرت

دو هندو نشاند از پی دیده بانی

که رد معرض کلک شکر زبانت

حرامست بر پسته شیرین زبانی

چو فکرت به معراج معنی خرامد

همه حورعین آورد ارمغانی

ز سنگی که بر وی نگارند شعرت

گشاده شود چشمۀ زندگانی

زهی رسم کلک تو گوهر نگاری

زهی شغل صیت تو گیتی ستانی

ز خطّ تو زلف بتان دلشکسته

ز کلک تو در غمزه ها ناتوانی

ز دریا دلی طبع تو هر زمانم

فرستد عقود گهر رایگانی

یکی قطعه دیدم ز انشای طبعت

چو گوهر که در مغز عنبر نشانی

ترو تازه همچون گل نو شکفته

خوش و نغز چون روزگار جوانی

چو طبع تو دروی فنون لطافت

چو ذات تو دروی هزاران معانی

بحطّی چو زنجیر مشکین مقیّد

ولیکن روان همچو آب از روانی

سخن ز آسمان بر زمین آمد اوّل

کنونش تو بر آسمان میرسانی

اگر در جواب تو تاخیر کردم

گه از ناتوانی و گاه از توانی

ز شرمت بدانگونه باریک گشتم

که از معنی خویش بازم ندانی

به تقصیر خود معترف بودم امّا

به نوعی دگر برده بودی کمانی

سبک چون فرستم بنزد تو شعری؟

که دور از تو ، نفزاید الّا گرانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

کسی را چو من دوستگان می چه باید؟

که دل شاد دارد بهر دوستگانی

نه جز عیب چیزیست کان تو نداری

نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی

دقیقی

ز دو چیز گیرند مر مملکت را

یکی پرنیانی یکی زعفرانی

یکی زر نام ملک بر نبشته

دگر آهن آب دادهٔ یمانی

که را بویهٔ وصلت ملک خیزد

[...]

کسایی

از او بوی دزدیده کافور و عنبر

وز او گونه برده عقیق یمانی

بماند گل سرخ همواره تازه

اگر قطره ای زو به گل بر چکانی

عقیقی شرابی که در آبگینه

[...]

عنصری

شه مشرق و شاه زابلستانی

خداوند اقران و صاحبقرانی

بدولت یمینی بملت امینی

مر این هر دو را اصل یمن و امانی

تو محمود نامی و محمود کاری

[...]

فرخی سیستانی

یکی گوهری چون گل بوستانی

نه زر وبه دیدار چون زرکانی

به کوه اندرون مانده دیرگاهی

به سنگ اندرون زاده باستانی

گهی لعل چون باده ارغوانی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه