گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

بزرگی را همی دانم که هرگز

چو او کس نیست در افساد حالی

نفاق و بخل مقرونست در وی

چو قوّتهای و همّی و خیالی

بدان ریش چو جاروب از همه سوی

فراهم می کند خاشاک مالی

امامی را چه گویم؟ کز دیانت

بگرداند به یک نان قبله حالی

بود از لقمة خود محترز لیک

به خوان دیگران برلایبالی

به نان این و آن عمری بسر برد

نباید خواستش از خود حلالی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

چنین زرد و نوان مانند نالی

نکرده‌ستم غم دلبر غزالی

نه آنم من که خنبانید یارد

مرا هجران بدری چون هلالی

نه مالیده است زیر پا چو خوسته

[...]

قطران تبریزی

الا تا بر زمین و بر حوالی

ز دیبا گسترد نیسان نهالی

مبادا گیتی از دو شاه خالی

ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی

ز هر دو خصم پست و دوست عالی

[...]

انوری

مرا وقتی خوشست امروز و حالی

قدحها پر کنید و حجره خالی

که داند تا چه خواهد بود فردا

بزن رود و بیاور باده حالی

رهی دلسوزتر از روز هجران

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

بنانک مستعد بالنوال

و شأنک غالب فی کل حال

تو آن شاهی که اقلیم خرد را

خجسته طالع و فرخنده فالی

و امرک لو خصصت به الثریا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه