گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

تا بکف جام می توانم دید

زهد و سالوس کی توانم دید؟

نکنم یاد زهد و صومعه هیچ

تا رخ ترک فی توانم دید

هر دم از باد پیچش افتاده

در تهی گاه نمی توانم دید

از قدح باده چون فروغ زند

در عدم نقش شی توانم دید

ز اندرون قدح بچشم صفا

راز پنهان می توانم دید

بر گل عارض نکو رویان

شبنم از رشح خوی توانم دید

در سر زلفشان دل شده را

نیم شب نقش پی توانم دید

نه نه، کز زهد چنگ بدرک را

رگ گسته ز پی توانم دید

شیشۀ بد مزاج نازک را

زامثلا کرده قی توانم دید

ورصراحی نه در رکوع بود

ریخته خون وی توانم بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

بخت و دولت چو پیشکار تواند

نصرة و فتح پیشیار تو باد

عنصری

با درفش ار تپانچه خواهی زد

باز گردد بتو هر آینه بد

خواجه عبدالله انصاری

روضه روح من رضای تو باد

قبله گاهم در سرای تو باد

سرمه دیده جهان بینم

تا بود گر خاک پای تو بود

گر همه رأی تو فنای من است

[...]

مسعود سعد سلمان

راشد از رشد روزگار نیافت

رشد از اینگونه بس فراوان کرد

تن او را که جان دانش بود

فلک جان ربای بی جان کرد

گوهری بود رشکش آمد ازو

[...]

مشاهدهٔ ۱۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

چون ز بد گوی من سخن شنوی

بر تو تهمت نهم ز روی خرد

گویم ار تو نبودیی خرسند

او مرا پیش تو نگفتی بد

مشاهدهٔ بیش از ۸۷ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه