اهل تو بازار گوهر بشکند
زلف تو ناموس عنبر بشکند
درّ دندان تو خون صف برکشد
شکّر اندر قلب لشکر بشکند
رنگ خون پیدا شود بر چهره ات
چون صبا زلف ترا سربشکند
هر که در بندد دری در کوی صبر
حلقة زلف تو آن در بکشد
پیش قدّ و خطّ تو نقّاش چین
هر زمان پرگار و مسطر بشکند
ز آرزوی آن دوتا مشکین رسن
ماه نو خود را چو چنبر بشکند
ترسم این سرها که دارد زلف تو
توبت من بار دیگر بشکند
هر که او در انتظار وصل تست
روزگارش دل بغم در بشکند
روزی از ناگه دل دیوانه ام
در جهد وان مهر شکّر بشکند
راستی را از تو باید خواست آب
هرکه او را لقمه در بر بشکند
از دهانت کام دل حاصل کند
و ارزوی جان غم خور بشکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و تسلط عشق بر دلمند میباشد. شاعر با بیان تصاویری مختلف، به تاثیر عمیق محبوب بر روی دل و ذهن میپردازد. اشاره به زلف و چهره معشوق و خساراتی که به دل عاشق میزند، نشان از شدت عشق و longing دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که زیبایی و عشق میتواند همه وجود انسان را تحت تاثیر قرار دهد و انسان را به چالش بکشد. عشق باعث میشود که آدمی نه تنها به درد و رنج دچار شود، بلکه به دنبال وصال محبوب نیز در جستجوی آرامش باشد.
هوش مصنوعی: اگر زلف تو در بازارِ جواهر بشکند، این کار شرمساری برای همگان خواهد بود؛ مانند اینکه آیا عطرِ عنبر هم به دیگری بیاحترامی شود.
هوش مصنوعی: دندانهای تو مثل مروارید میدرخشند و وقتی آنها را میبینند، دلِ دشمنان را میشکنند و شیرینی قلبها را از بین میبرند.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم، زلفهای تو را باز کند، چهرهات به رنگ خون درخواهد آمد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر صبر و شکیبایی قدم بگذارد و به عشق تو وابسته شود، به زودی به در دلت خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر وقت که تو با قد و قامت و زیباییات ظاهر میشوی، هنرمندان چینی همواره در تلاشند که قلم و ابزارهای خود را بشکنند، زیرا نمیتوانند زیبایی تو را به درستی تصویر کنند.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی دو گیسوی سیاه، ماه نو مانند یک حلقه، خود را میشکند.
هوش مصنوعی: من نگرانم که سرهای عاشقانی که بخاطر زلف تو سر به زیر دارند، دوباره دلی را بشکنند.
هوش مصنوعی: هر کس که در انتظار پیوند با تو باشد، روزگارش را با دل پر از غم سپری میکند و در نهایت دلی شکسته خواهد داشت.
هوش مصنوعی: یک روز ناگهان دل دیوانهام تلاش میکند و آن عشق شیرین را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: حقیقت را باید از تو طلب کرد، چون هر کسی که در برابر تو قرار بگیرد، ممکن است دچار مشکل شود.
هوش مصنوعی: از صحبتهایت لذت میبرم و آرزوهای قلبم را برآورده میکنی و غم و اندوه را از زندگیام دور میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب زمستان بود، کپی سرد یافت
کرمکی شبتاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتهٔ هیزم برو بر داشتند
ما کلف الله نفسا فوق طاقتها
ولا تجود ید الا بما تجد
تا سنائی کیست کاید بر درت
مجد کو تا گویدش کز راه برد
نام او میدان و نقشش را مبین
[...]
دست تو بر هشت جنت مطلق است
بر سر هفتم فلک پای تو باد
پند آن پیر مغان یاد آورید
بانگ مرغ زند خوان یاد آورید
دجله دجله تا خط بغداد جام
می دهید و از کیان یاد آورد
خفتگان را در صبوح آگه کنید
[...]
بیخودی میگفت در پیش خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت ای غافل کی این در بسته بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.