بر آمد ز گلزار باد بهاری
بیاور می ارغوانی، چه داری؟
بر ما ز تقصیرهای گذشته
چه عذر پذیرفته تر از می آری؟
چمن از که اندوخت این پادشایی؟
صبا از که آموخت این ساز گاری؟
ز غنچه دهانی و صد گونه خنده
ز بلبل زبانی و صد گونه زاری
نسیم سبک دست بر افسر گل
بگاورسۀ زر کند خرده کاری
زهی شوخ نرگس که با عمر کوته
گذارد شب و روز در شاد خواری
بسوک شکوفه هوا هر زمانی
بپوشد ز ابر آب بفتی بخاری
ز بس لطف و دلداری غنچة گل
که می کرد بالاله از غمگساری
خجل گشت نرگس ز رویش ازینست
که سر بر نمی دارد از شرمساری
همی خواست سوسن که تا عذر خواهد
ولیکن زبانش نمی داد یاری
سر از خواب مستی کنون بر ندارد
هر آنکس مه دارد دل هوشیاری
من و سیم و یار و حریف موافق
کسی را که باشد ، زهی بختیاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای بهار و غنچۀ گلها اشاره دارد. شاعر از باد بهاری میخواهد که می ارغوانی بیاورد و از گذشتهها و خطاها عذرخواهی کند. او به زندگی شاد و سرشار از عشق و شادخواری نرگس و گلها اشاره میکند و نشان میدهد چطور طبیعت با زیباییهایش انسان را جذب میکند. نرگس به خاطر زیباییاش شرمنده است و سوسن میخواهد عذری بیاورد ولی نمیتواند صحبت کند. در نهایت، شاعر از دوستی، عشق و لحظات خوش زندگی سخن میگوید و به دنبال شادکامی و بخت خوب است.
هوش مصنوعی: هوا بهاری شده و نسیم خوشبو از میان گلها وزیده است. بیا و قدحی از شراب خوشرنگ بیاور، چون چه نیازی به چیز دیگری داریم؟
هوش مصنوعی: از ما چه عذری برای خطاهای گذشته میخواهی که بهتر از شراب است؟
هوش مصنوعی: چمن از چه کسی این زیبایی و پادشاهی را به دست آورده است؟ و نسیم صبحگاهی این نغمه و آهنگ را از که یاد گرفته است؟
هوش مصنوعی: از گل غنچهای که لبخندهای مختلفی دارد و از بلبل که با صدای گوناگون ناله میکند.
هوش مصنوعی: باد ملایم به آرامی بر روی تاج گل مینشیند و به آن زیبایی میبخشد.
هوش مصنوعی: نرگس خوشچهرهای که با عمر کوتاهش، شبها و روزها را در لذت و شادخواری میگذرانده، بسیار جالب و خوشایند است.
هوش مصنوعی: در هر زمانی که باد بهاری بوزد و شکوفهها را بپوشاند، آسمان نیز به وسیله ابرها پر از آب میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و نوازشهای فراوانی که غنچة گل به من میکند، احساس میکنم که دوستانم از غم و اندوه رهایی یافتهاند.
هوش مصنوعی: نرگس از زیبایی و جذابیت چهرهاش خجالت میکشد و به همین خاطر سرش را از شرم پایین نگه داشته است.
هوش مصنوعی: سوسن میخواست عذرخواهی کند، اما زبانش یاری نمیکرد و نمیتوانست صحبت کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دل هوشیار و بیداری دارد، دیگر از خواب و غفلت بیرون نمیآید و در حالت مستی و سرگردانی باقی میماند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، من و ساز و یار و دوستان همفکر، خوشا به حال کسی که همراه ما باشد و از این وضعیت بهرهمند شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه نیکو سخن گفت یاری به یاری
که تا کی کشم از خُسُر ذل و خواری
دل من همی جست پیوسته یاری
که خوش بگذراند بدو روزگاری
شنیدم که جوینده یابنده باشد
به معنی درست آمد این لفظ باری
بتی چون بهاری به دست من آمد
[...]
ایا دیده تا روز شبهای تاری
بر این تخت سخت این مدور عماری
بیندیش نیکو که چون بیگناهی
به بند گران بسته اندر حصاری
تو را شست هفتاد من بند بینم
[...]
بتی را که بودم بدو روزگاری
جدا دارد از من بد آموزگاری
نداند غم و درد هجران یاران
جز آن کازموده است هجران یاری
اگر هرکسی طاقت هجر دارد
[...]
ز فردوس با زینت آمد بهاری
چو زیبا عروسی و تازه نگاری
بگسترده بر کوه و بر دشت فرشی
کش از سبزه پو دست وز لاله تاری
به گوهر بپیراست هر بوستانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.