از این بشارت خرْم که ناگهان آمد
هزار جان غمی گشته شادمان آمد
گمان بری که سوی جان خستگان فراق
صبا بمژدۀ جانان ز گلستان آمد
که افتاب شریعت بطالع مسعود
باوج برج سعادت ز ناگهان آمد
خدایگان افاضل که موکب او را
ظفر جنیبه کش و فتح هم عنان آمد
ز سرّ غیب قضا با سپهر رمزی گفت
زبان کلکش از آْن رمز ترجمان آمد
زد افتاب فلک دست عجز بر دیوار
ز بس که طیره از آن رمز ترجمان آمد
ز اعتماد بر آن کلک ساق بستۀ اوست
که رزق را سر انگشت او ضمان آمد
عدوش عاقبت کار سر نگون افتد
ز جام دشمنی او چو سر گران آمد
بر سخاوت دستش گهر چه سنگ آرد
که زیر تیشۀ جودش هزار کان آمد
سر خلافش برداشت خصم و سر بنهاد
درین معامله بنگر که بر زیان آمد؟
میان گردن و سر تیغ باشد آنکس را
که بر خلاف ویش تیغ بر میان آمد
زبان و دل بوفایش هر آنکه داشت یکی
چو پسته خندان از بخت کامران آمد
ببرد دست بدندان ز رشک قدرش چرخ
برو ز شکل ثریّا از آن نشان آمد
شب ضلالت از آن رایت آشکارا کرد
که روزکی دو سه خورشید دین نهان آمد
اگر ز طلعت او دیده مانده بد محروم
رواست، کو ز لطافت همه روان آمد
وگر نبود مکانش نشان پذیر ، سزد
چو جای او ز شرف اوج لامکان آمد
بسان عنقا یکچند شد نهان و آخر
همای وار بدین دولت آشیان آمد
چو کرد صدر جهان روی سوی این حضرت
درست گشت که این قبلۀ جهان آمد
باهل بیت نبوّت چو اعتضاد نمود
ز موج لجّۀ آفات بر کران آمد
ز خاندان شریعت چو عزم هجرت کرد
بخاندان شهنشاه خاندان آمد
پناه دین ، ملک السّاده ، مرتضی کبیر
که در جهان فتّوت خدایگان آمد
سپهر مرتبت و فضل، عزب دین یحیی
که امر حزمش تفسیر کن فکان آمد
شعاع نسبت او دیده دوز اختر شد
حریم درگه او کعبۀ امان آمد
مکارمی که ز اسلاف او خبر بودست
ز خلق و سیرت پاکش همه عیان آمد
اگر نه هندوی مالک رقاب شد تیغش
چگونه حکمش بر گردنان روان آمد؟
زهی شگرف عطایی که دست و ساعد تو
بتیغ و کلک جهان بخش و جان ستان آمد
ز حکم قاطع تو تیغ ضربه پیشی خواست
ز نوک کلک تو صد طعنه در سنان آمد
بنزد خصم تو تیغت نذیر عریانست
که در اداء پیامت همه زبان آمد
چو دید طلعت خصم ترش لقای ترا
نیام تیغ ترا آب بر دهان آمد
همای قدر ترا از جوارح دشمن
هزار ساله ذخیره ز استخوان آمد
بجز عنان که بدستت درون قرار گرفت
دگر همه بدهی هر چه در بنان آمد
همی بلرزد بر جان دشمنان تو تیغ
ز رقّتست کزین گونه مهربان آمد
طبیب گرز تو وقتست اگر رود بسرش
چنین که حاسد جاه تو ناتوان آمد
ز خضر تیغ تو کآب حیات مشرب اوست
بقا و نصرت و اقبال جاودان آمد
بجان ز خاک درت شمّه یی خرید فلک
بجان تو که مرا سخت رایگان آمد
زبان ز کام برون کرد تیغ گوهر بار
بزینهار از آن دست در فشان آمد
از آن زمانه کند تیر بر حسود تو راست
که خم گرفته قدش ، راست چون کمان آمد
بنعل اسب تو ماند هلال از این معنی
سریع سیرتر از جمله اختران آمد
هر انکه نام تو بر دل نگاشت همچو نگین
فراز حلقۀ تدویر آسمان آمد
بمدح چون تو نسیبی کجا رسد سخنم
که ره چه گویم قدرت ورای آن آمد
مسلّمست ترا میزبانی عالم
که مثل صدر جهانت بمیهمان آمد
بلند همّت صدری که چرخ با عظمت
فتاده بر در او همچو آستان آمد
بزرگوارا! دل تنگ می نباید داشت
ز نکبتی که برین دولت جوان آمد
عیار نقد کمال بزرگواری را
ز حادثات جهان سنگ امتحان آمد
اگر بکند عدو خاک درگهت چه شود
که کان فضل و کرم در جهان همان آمد
چه نقص ذات ترا از خرابی مسکن
خرابه هم وطن گنج شایگان آمد
چو عرض تو ز حوادث مصون و محروس است
همه سعادت و اقبال را نشان آمد
دماغ بود حسود ترا جهانگیری
گرفتن تو مگر زانش در گمان آمد
بتو چگونه رسد دست هر ستمکاری
خدای عزّ و جلّت چو مستعان آمد
چرا ز ظلم ستم پیشگان هراس کند
کسی که حفظ خدایش نگاهبان آمد؟
خدائیست همه کار تو عدو پنداشت
که با خدای به تلبیس بر توان آمد
شود حریص بر اطفاء روشنایی شمع
چو نیم سوخته پروانه را زمان آمد
چو نیک نیک ازین حال می براندیشم
تبارک الله خصم تو همچنان آمد
سپهر قدرا ! بی حضرت تو خادم را
مپرس شرح که احوال بر چه سان آمد
نفس مراد بدو ناله از دهن می رفت
سخن غرض بد و از لب همی فغان آمد
ز غصّه جان بلب آمد مرا و طرفه تر آنک
ز باد سرد لبم نیز هم بجان آمد
هزار شکر و سپاس از خدای عزّوجل
که باز چشمم بر صدر انس و جان آمد
ترا سعادت بادا که تا نه بس گویند
که فتح نامۀ خیلت ز اصفهان آمد
چو مصطفی بمدینه ز مکّه هجرت کرد
بفتح مکّه بشارت ز آسمان آمد
بر آسمان جلالت بر اوج برج شرف
دو کوکب چو شما را چو اقتران آمد
قرین جاه شما باد اقتران مسعود
چنانکه منشأ هر دولت این قران آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن از شاعری به توصیف فضایل و عظمت یک شخصیت مهم میپردازد که بهنحو ناگهانی و در زمانی خاص، خوشحالی و زندگی جدیدی را به مردم هدیه کرده است. شاعر به آفتابی بودن این شخص و تأثیرات مثبت او بر روی مریدان و پیروانش اشاره میکند و طالع خوش او را نشاندهنده سعادت و نعمت میداند. همچنین به فتوحات و پیروزیهای او در برابر خصمان میپردازد و تاکید میکند که با وجود دشمنیها، او بهعنوان پناهی برای دین و بستری برای خیرات ظهور کرده است. شاعر در نهایت بر اهمیت وجود او در عالم و تأثیرش بر سعادت و خوشبختی مردم تأکید میکند، و همچنین دیدگاههای عمیقی درباره برکات وجود چنین شخصیتی در زندگی جامعه و تاریخ ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: خبر خوشی به من رسید که ناگهان هزاران دل غمگین به شادی و سرور درآمدند.
هوش مصنوعی: میتوانی تصور کنی که نسیم صبحگاهی، خبر وصال محبوب را برای دلهای خسته و غمگین از باغی پر از گل آورده است.
هوش مصنوعی: آفتاب علم و دستور دین، با خوشبینی و خوش شانسی، ناگهان در اوج مقام و جایگاه بلند سعادت ظهور کرد.
هوش مصنوعی: پروردگار بزرگوار و فرزانه، که در پیروزی و پیروزیهایش دست نوازشگرش بر سر ماست، به ما عزت و کامیابی عطا کرده است.
هوش مصنوعی: از اسرار پنهان تقدیر با آسمان رمزی به میان آمد و زبان فصیح او از آن رمز روشنایی بخشید.
هوش مصنوعی: به خاطر تابش بیپایان آفتاب آسمان، دیوارها از شدت خستگی و ناتوانی چارهای جز زانو زدن ندارند، زیرا که نشانهای از آن با رمز و راز به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اعتماد به آن قلم زیبا و مقدس اوست که روزی و روزیخوردن انسانها به دست او تضمین شده است.
هوش مصنوعی: دشمن سرانجام به زانو درمیآید، همچنین مانند فنجان یا جامی که به خاطر سنگینیاش برمیافتد.
هوش مصنوعی: با دست بخشش و سخاوت او، چه سنگی میتواند بیفزاید، در حالی که زیر ضربههای generosity او، هزاران گوهر و گنجینه وجود دارد.
هوش مصنوعی: خصم بر ضد او سر برداشت و در این معامله سر خود را گذاشت. ببین که این کار به ضرر او تمام شد؟
هوش مصنوعی: کسی که برخلاف خواسته یا نظر دیگران عمل کند، در واقع در موقعیتی دشوار و خطرناک قرار دارد و ممکن است به آسیب و خطر دچار شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که زبان و دل مانند بوف عاشق داشته باشد، مانند پستهای شاد و خندان است که از روزگار خوش بهرهمند شده است.
هوش مصنوعی: دست به دندان بردن از حسادت به جایگاه اوست. آسمان از روی زیبایی و شکوه خود، از ستارهی ثریا یاد میکند و از آنجا نشانی از زیبایی نمودار میشود.
هوش مصنوعی: شب تاریکی و گمراهی، نشانهای را نمایان ساخت که در روزهای آینده، دو یا سه خورشید از دین و حقیقت پدیدار خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از زیبایی او محروم بماند، این ناراحتی معقولی است، چرا که او از لطافتی برخوردار است که همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر جایی که او قرار دارد قابل شناسایی نباشد، درست است که بجای او از عظمت و مقام او در اوج بیمکانی صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: مانند پرنده افسانهای عنقا، مدتی در پنهانی به سر برد و در نهایت به مانند پرندهای بزرگ و باشکوه به این سرزمین خوشبختی و آرامش بازگشت.
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهی دنیا به سوی این مقام عالی متمایل شد، همه چیز به سمت آن راهنما و قبلهی عالم سامان یافت.
هوش مصنوعی: وقتی که اهل بیت پیامبری به یکدیگر تکیه و اتحاد کردند، مانند باری که از امواج خطرات بر سر لبهی دریا بیرون میآید، آنان نیز از چالشها و مشکلات به سلامت گذر کردند.
هوش مصنوعی: وقتی شخصی از خانوادهای متعلق به شریعت تصمیم به ترک آنخانه گرفت، به خانوادهای که به مقام سلطنت و قدرت مربوط میشد ملحق شد.
هوش مصنوعی: پناه دین، بزرگترین شخصیت در میان سادات، مرتضی کبیر است که در دنیای جوانمردی، مقام ویژهای دارد.
هوش مصنوعی: در آسمان مقام و فضیلت، جوانی بیهمتا چون یحیی وجود دارد که حکمت و درایت او را میتوان تفسیر کرد و بر آن تبریک گفت.
هوش مصنوعی: نور و روشنایی او چنان درخشان است که ستارهها را به چشمپوشی وادار کرده است. حریم و بارگاه او، مکانی امن و مقدس مانند کعبه شده است.
هوش مصنوعی: خصیصههای نیکو و شایستهای که از اجداد او به جا مانده، با رفتار و سرشت پاکش به وضوح آشکار است.
هوش مصنوعی: اگر هندوی صاحب قدرت و صاحب نفوذ نبود، چگونه میتوانست حکمش بر گردنها اجرا شود و تاثیر بگذارد؟
هوش مصنوعی: چه عطای شگفتانگیزی که بازوها و دستان تو، به عنوان منبعی پر برکت، جهان را زنده و جانها را به خود جذب کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر فرمان قاطع و محکم تو، شمشیر ضربهای به سوی دشمن پیشی گرفت و از هنر و نیرنگ تو، بسیاری از زخمها و اهانتها به سر نیزهها باقی ماند. بدین ترتیب، قدرت و تأثیر تو در میدان مبارزه و در هنر جنگوری به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: در حضور دشمن، تیغهی شمشیر تو به وضوح نمایان است، زیرا در انتقال پیام تو، همه زبانها به کار گرفته شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی چهره دشمن را دید، دیگر نتوانست با تو ملاقات کند و تیغ تو همچون آبی بر دهانش جاری شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که فردی مهم و با ارزش به مدت طولانی از آسیبها و سختیهای دشمنان دور بوده و از سرنوشت خود محافظت کرده است. تمام این مدت، او توانسته است که از وجود خود به خوبی مراقبت کند و قدرت و موقعیت خود را حفظ نماید.
هوش مصنوعی: جز رشته کنترل که در دستان توست، باقی مواردی که به ذهنت میآید را حتماً بدهی.
هوش مصنوعی: تیغ تو از شدت محبت و مهربانیات بر جان دشمنان میلرزد و آنها را میترساند.
هوش مصنوعی: هرگاه پزشک به بالین تو بیاید، باید بداند که حسودان از مقام و جایگاه تو ناامید و ناتوان هستند.
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند آب حیات است که خضر، نوشیدنش باعث بقا و پیروزی و خوشبختی جاودان میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، آسمان از خاک در تو چیزی به قیمت جان مرا خرید، در حالی که این برای تو بدون هزینه و رایگان بود.
هوش مصنوعی: زبان مانند تیغی که از جواهر ساخته شده است، ممکن است به راحتی به کلمات آسیبزا تبدیل شود. پس بهتر است از آن دست که میتواند آسیب برساند، دوری کنیم.
هوش مصنوعی: از زمانی که حسود به تو بدخواهی میکند، او بهقدری خمیده و ضعیف شده که نتواند بر تو تأثیر بگذارد و در واقع، هرگز به مانند تیر کمان به تو آسیب نخواهد زد.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که نعل اسب تو شبیه به هلال است و این نماد نشاندهندهی سرعتی است که با آن به جلو میروی؛ به طوری که این سرعت از سایر ستارهها هم بیشتر است.
هوش مصنوعی: هر کس که نام تو را در دل دارد، مانند نگینی در بالای حلقۀ آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: در ستایش تو، سخنان من به کجا میتواند برسد؟ چون نمیدانم چه بگویم، قدرت تو فراتر از آن است.
هوش مصنوعی: به طور قطع میتوان گفت که در این جهان، مهمان رویی مانند تو، در مقامی چون صدر و سرآمد، به مهمانی آمده است.
هوش مصنوعی: کسی که ارادهی قوی و بلندی دارد، مانند درختی است که حتی با وجود بزرگی آسمان، به زمین خود استوار است.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار! نباید ناراحت و دلشکسته باشید از بدبختیهایی که بر این کشور جوان رخ داده است.
هوش مصنوعی: سیل حوادث دنیا معیاری است برای سنجش واقعی صفات و بزرگی انسان.
هوش مصنوعی: اگر دشمن بخواهد به حریم و مقام تو تعرض کند، چه اتفاقی میافتد؟ در عالم، فضیلت و بزرگی تو همانند یک معدن گرانبهاست.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی انتقاد از وجود نقصان و کمبود در ذات انسانهاست. شاعر میگوید که چه نقصی در وجود تو هست که باعث میشود با وجودی خراب و ناچیز مانند خرابه، به آن وابسته باشی، در حالی که میتوانی از گنجهای واقعی زندگی بهرهمند شوی. در واقع، او به این موضوع اشاره دارد که ممکن است انسانها خود را به چیزهای بیارزش وابسته کنند، در حالی که باید به دنبال ارزشهای واقعی و گنجینههای درونی باشند.
هوش مصنوعی: وقتی درخواست تو از اتفاقات ناگواری در امان و محافظت شده است، همه نشانههای خوشبختی و موفقیت به تو روی میآورد.
هوش مصنوعی: حسودان در دنیا به دنبال این هستند که ثروت و قدرت تو را به دست آورند، مگر اینکه از روی نادانی و تصوری غلط فکر کنند که میتوانند به این هدف دست یابند.
هوش مصنوعی: چطور امکان دارد که دست هر ستمگری به تو برسد، در حالی که خدای بزرگ و مهربان یاریدهندهات است؟
هوش مصنوعی: کسی که خدا را در کنار خود دارد و از او محافظت میشود، چرا باید از ظلم و ستم ستمگران بترسد؟
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که اگر کسی به خداوند بدبین باشد و او را دشمن خود تصور کند، نمیتواند با خدایی که همهچیز را در دست دارد و به راحتی میتواند نقشهها را بر هم بزند، در ترفندهای خود موفق شود. در واقع، قدرت خداوند هیچگاه قابل غلبه نیست و تصور دشمنی از سوی او، تنها توهم است.
هوش مصنوعی: شمع روشنایی خود را از دست میدهد و پروانه که نیمه سوخته است، در تلاش است تا به زندگی ادامه دهد و به همین دلیل بیتاب و حریص است.
هوش مصنوعی: وقتی به این وضعیت به دقت فکر میکنم، چه خوب است که دشمن تو همچنان به همان شکل باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ای آسمان بزرگ و با عظمت! در غیاب تو، از خادم نپرس که حال و احوال چگونه است.
هوش مصنوعی: نفس به خاطر آرزوها و خواستهها ناله میزده و صحبتهای منفی از زبان افراد بیرون میآمده، به طوری که از لبها فریادهای ناامیدی بلند میشده است.
هوش مصنوعی: از شدت اندوه جانم به لب رسیده است و نکته جالبتر اینکه، بادی سرد هم به جانم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: هزاران بار سپاسگزارم از خداوند بزرگ که دوباره چشمم به زیباییها و نعمتهای زندگی باز شد.
هوش مصنوعی: به تو خوشبختی میزنم که دیگر حرفی نزنند و نگویند که نامهی پیروزی تو از اصفهان به دست آمد.
هوش مصنوعی: وقتی پیامبر اکرم (مصطفی) از مکّه به مدینه هجرت کرد، خبرهای خوشی از آسمان درباره پیروزی در مکّه به او رسید.
هوش مصنوعی: بر فراز آسمان و در اوج شکوه و بزرگی، درخشش دو ستاره همچون شما، هنگامی که به یکدیگر نزدیک میشوند، نمایان میشود.
هوش مصنوعی: درود بر شما، باشد که همراهی شما با خوشبختی و سعادت باشد، چرا که سرچشمه هر موفقیتی، این ارتباط و همراهی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد
درآ درآ که ز تو کار ما به جان آمد
مبر مبر خور و خوابم ز داغ هجران بیش
مکن مکن که غمت سود و دل زیان آمد
چه میکنی به چه مشغولی و چه میطلبی
[...]
بیا، که بیرخ زیبات دل به جان آمد
بیا، که بیتو همه سود من زیان آمد
بیا، که بهر تو جان از جهان کرانه گرفت
بیا، که بیتو دلم جمله در میان آمد
بیا، که خانهٔ دل گرچه تنگ و تاریک است
[...]
فغان که جان من از عاشقی به جان آمد
ز دست چشم و دل خویش در فغان آمد
به راه دیدم و گفتم رود به خانه، نرفت
به سویم آمد و اندر میان جان آمد
ندیده بودم و دعوی صبر می کردم
[...]
به دل رسید بشارت که دلستان آمد
چو مه به منزل و چون گل به بوستان آمد
فراز خنگ فلک آفتاب قلعه نشین
کشید تیغ و بر آفاق کامران آمد
همین که دیدمش از دور، همچو جان عزیز
[...]
زآسمان و زمین مژده ناگهان آمد
که آفتاب زمین ماه آسمان آمد
لوای فوج حکومت بقبله گاه رسید
همای اوج سعادت بآشیان آمد
دوجنبش است که از غایت جلالت قدر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.