خضر نتوانست نرد عشق آسان باختن
باید اول در قمار عاشقی جان باختن
دل به یادش ده که در نرد مروت خوشنماست
دیده و دانسته بازی را به مهمان باختن
کوس شهرت می زنی زین طبل در زیر گلیم
تا به کی پوشیده ماند عشق پنهان باختن
می توان کردن چو تحصیل زر از زر عیب نیست
زندگی در جستجوی آب حیوان باختن
هست جویا پیش ما روشن ضمیران همچو شمع
رونمای صبح رخسار بتان جان باختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و چالشهای آن است. شاعر به خضر اشاره میکند که نتوانسته در عشق به راحتی شکست بخورد و برای عاشق شدن باید جان خود را فدای عشق کند. او به دل هشدار میدهد که در بازی مهر و محبت، باختن ممکن است زیبا باشد. شاعر همچنین به شهرت و تلاش برای پنهان کردن عشق اشاره میکند و اینکه نمیتوان به سادگی از عشق واقعی گذشت. در نهایت، او به دنبال حقیقت و روشنی در زندگی است، مانند شمعی که در تاریکی میدرخشد و به زیبایی عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: خضر نتوانست به راحتی در راه عشق شکست بخورد. او ابتدا باید جانش را در بازی عاشقی فدای عشق کند.
هوش مصنوعی: دل را به یاد او بسپار که در بازی مروت، زیبایی و جذابیت دارد. باختن بازی به مهمان، نشاندهندهی نوعی صفا و محبت است.
هوش مصنوعی: تو با صدای بلندی در حال نشان دادن شهرت خود هستی، در حالی که در زیر ظاهر آرامت احساسی پنهان را در خود نگهداشتهای. تا چه زمانی میخواهی عشق پنهانت را مخفی کنی و بهخود باختگی ادامه دهی؟
هوش مصنوعی: انسان میتواند مانند جستجوی طلا، در زندگی برای به دست آوردن اهداف خود تلاش کند و این هیچ عیبی ندارد. زندگی مانند جستجوی آب حیات است که اگر به درستی دنبال نشود، ممکن است به شکست منجر شود.
هوش مصنوعی: در برابر ما کسانی هستند که با ذهنی روشن و آگاهی کامل، به دنبال حقیقت و روشنایی میباشند. مانند شمعی که در صبح، چهرهی زیبا و درخشان بتها را نمایان میسازد، این افراد جانشان را برای جستجوی معانی عمیق فدای این مسیر میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
[...]
شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن
کمتر از پروانه نتوان بود در جان باختن
در مقامرخانه رندان با همت در آی
تا ببینی از گدایان ملک سلطان باختن
در خرابات محبت کار سرمستان بود
[...]
کار عشاق است جان در عشق جانان باختن
عشق جانان در حقیقت نیست جز جان باختن
کر کنم جان در سر سودای وصلش باک نیست
زانکه در کوی سلامت عشق نتوان باختن
تا ز عاج و انبوسش گوی و چو کان کرده اند
[...]
نیست بازی با رخ او عشق پنهان باختن
با چنان رخ غایبانه نیست آسان باختن
جان بسی در باخت عاشق تا به آن رخ عشق باخت
پاکباز آمد مقامر از فراوان باختن
تا بری از من به بازی جان و سر وآنگه روان
[...]
با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن
بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
بر امید یک نگاه مرحمت می بایدم
خویش را چون سرمه در چشم عزیزان باختن
تشنه چندین راه ظلمت کرده طی حیف است حیف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.