ز پهلوی ریاضت کسب انوار سعادت کن
دلت را از گداز تن حباب بحر رحمت کن
دل ز افسردگیها مرده ام را جانی از نو بخش
به شکر خند لطفی کار صد شور قیامت کن
صفای دل به نان خشک کی حاصل شود زاهد
به آب خشک هم چندی چو آیینه قناعت کن
مبادا از ترحم مرهم داغ دلم باشی
به داغ دیگرش مرهون منت کن، مروت کن!
بود موی سفیدت جادهٔ راه فنا جویا
تو هم این قامت خم گشته را محراب طاعت کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به ریاضت و تلاش برای کسب سعادت میپردازد. شاعر از دلbroken و افسردهاش میگوید و درخواست میکند که جانی تازه به آن بخشیده شود. او به زاهد یادآوری میکند که صفای دل تنها با نان خشک به دست نمیآید و باید به قناعت توجه کند. همچنین، به دوستی و مروت اشاره میکند و نسبت به ترحم و دلسوزی هشدار میدهد که نباید به درد دیگری اضافه کند. در نهایت، به پیری و فنا اشاره میکند و از شخص میخواهد که با این حال هنوز در راه عبادت و طاعت تلاش کند.
هوش مصنوعی: از طریق تمرین و مجاهدت به نور و روشنایی خوشبختی دست پیدا کن، و دلت را مانند حبابی در دریاچهای از فیض و رحمت آرام بگذار.
هوش مصنوعی: دلتنگیها مرا خسته و بیروح کردهاند، اما با نیکی و لبخند محبتت، جان تازهای به من ببخش و زندگیام را زیر و رو کن.
هوش مصنوعی: آدم نمیتواند با نان خشک به آرامش دل برسد. زاهد باید مانند یک آیینه، قناعت را در خود جای دهد و حتی با کمترین چیزها مانند آب خشک هم، از زندگی راضی باشد.
هوش مصنوعی: مبادا به خاطر دلسوزی، درد و رنج من را تسکین دهی و سپس خودت را به درد دیگری وامدار کنی. خواهش میکنم با من با مروت و انسانیت رفتار کن!
هوش مصنوعی: موهای سپید تو نشان از راه نابودی است، پس تو نیز این قامت خمیدهات را در راستای عبودیت و بندگی خدا قرار بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراغت بایدت جا در سر کوی قناعت کن
سر کوی قناعت گیر تا باشی فراغت کن
به چندین گنج رنج و محنت عالم نمیارزد
چرا باید کشیدن رنج عالم ترک راحت کن
اگر خواهی که هر دشوار آسان بگذرد بر تو
[...]
خدایا شاه ما را صحت کامل کرامت کن
به غیر از درد دین از دردها او را حمایت کن
ز نبض مستقیم او بود شیرازه عالم را
جهان را مستقیم از صحت آن پاک طینت کن
به حول و قوت خود رفع کن ضعف مزاجش را
[...]
حیا را دستگاه خودپسندیهای طاقت کن
عرق در سعی ریز و صرف تعمیر خجالت کن
درین بحر آبرویی غیر ضبط خود نمیباشد
چو گوهر پای در دامن کش و سامان عزت کن
ندارد مغز تمکین از خیال میکشی بگذر
[...]
شوی هرجا دچار چشمش اظهار محبت کن
در این میخانه چون وارد شوی می نوش و عشرت کن
به هر حالت که باشد دستگیری کن ضعیفان را
رسی بر مشهد پروانه گر روزی زیارت کن
درآ غافل به تن هرگه که بینی رفتهام از خود
[...]
تو را گفتند سلطان یعنی ای سلطان عدالت کن
تو را خواندند عادل پس ز مظلومان حمایت کن
تو را گویند راعی پس رعیت را حمایت کن
نگفتندت که بر بالین راحت استراحت کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.