می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را
عکس طوطی سبزهٔ زنگار بس آیینه را
دیدنت از غم بپردازد دل بی کینه را
روی خندانت کند صیقل گری آیینه را
طاقت یکدم خمارم نیست یا پیر مغان
از قطار هفته بیرون کن شب آدینه را
هرزه خرج گوهر رنگین معنی نیستم
از خموشی قفل بر در می نهم گنجینه را
رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس
گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را
یاد پیچ و تاب زلفش کی رود از خاطرم
جوهر آیینه گردیداین دل بی کینه را
با چنین ضعفی که شد پیراهن تن بار او
چون توان برداشت جویا خرقهٔ پشمینه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و دلنوشتههای عاطفی خود میپردازد. او از کدورت دل و غم ناشی از فراق صحبت میکند و نشان میدهد که چطور یاد چهره و خندههای معشوقش میتواند آینه دلش را صیقل دهد. شاعر از تحمل سختیها و خمار بودنش میگوید و از عدم توانایش در مقابله با درد و رنج دلش، حتی در روزهای خوشی. همچنین اشاره میکند که در برابر غم و درد از خود مقاومت نشان داده، اما با یاد معشوق و زیباییهایش، این احساسات به یادش میآید. در نهایت، او به ضعف و ناتوانیای که در عشق احساس میکند، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دوستان بدون دلیل، دل آزرده را با تصویر طوطی سبز زنگاری سرگرم میکنند.
هوش مصنوعی: دیدن تو میتواند دل بیکینه را از غم رهایی بخشد و لبخند تو مانند صیقل دادن به آینه، نوری تازه به آن ببخشد.
هوش مصنوعی: من تاب تحمل حالت مستی را حتی برای یک لحظه ندارم، ای پیر مغان، مرا از صف کسانی که در روزهای هفته در حالت عادی هستند، جدا کن و اجازه بده شب آدینه را با حالت مستی تجربه کنم.
هوش مصنوعی: من زینت و زیبایی بیمحتوا نیستم؛ از سکوت و کمحرفی، راز و گنجینهام را مخفی میکنم.
هوش مصنوعی: درد و ناله او مانند صدای جرس به گوش میرسد، گرچه سینهام را با ارادهای قوی و محکم کردهام.
هوش مصنوعی: هیچ گاهی از یاد نخواهم برد که چقدر زیبا و دلربا بودی، حتی دل بیکینهام هم جلوهگر یاد توست.
هوش مصنوعی: با این ضعفی که به سراغش آمده، بار سنگین زندگی او را چه کسی میتواند تحمل کند؟ در این حال، او چگونه میتواند لباس پشمی را از دوش خود بردارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را
جا مده باری تو در دل دوستان دینه را
خورد عاشق چیست پیکانهای زهرآلود هجر
وصل چون یار تو باشد بازجو لوزینه را
بسکه خوشدل با غمم شبهای درد خویش را
[...]
ای به خاطر صد غبار از رشک تو آیینه را
کرده چاک از دست تو ماه منور سینه را
با تن چون برگ گل پشمینهپوشی کردهای
زان بنوت نافه پوشد خرقه پشمینه را
از میان انبیاء مهر نبوت زان تست
[...]
ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را
دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را
پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است
پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را
گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود
[...]
آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را
می شود روشن ز خاکستر سواد آیینه را
گر می روشن کند از مشرق مینا طلوع
صبح شنبه می توان کردن شب آدینه را
می توان در سینه روشن ضمیران روی دید
[...]
دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را
خاکساری میکند جاروب گرد کینه را
نشکنی تا خویش را، از دوست کی یابی نشان؟
هست پیچیدن کلید قفل این گنجینه را
تا بروی ما بگوید حرف مردن مو به مو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.