در غمت بی طاقتی سیماب آسا جان ماست
رفتن از رنگی به رنگی نعمت الوان ماست
تا درون ما خم صهبای صدرنگ آرزوست
بر جگر دندان فشردن نعمت الوان ماست
بسکه برچیدیم با دامن سرشک از چشم تر
مردمک چون لاله داغ گوشهٔ دامان ماست
من غلام آنکه جویا خاک پای قنبرش
قبلهٔ ما کعبهٔ ما دین ما ایمان ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و غمانگیز شاعر نسبت به جدایی و اشتیاق به وصال میگوید. شاعر با تشبیهاتی مانند "سیماب آسا" و "رنگی به رنگی" به تغییرات احساسی و ناپایداری احساسات در موجودیت خود اشاره میکند. همچنین، او از دردها و رنجهای عاشقانهاش صحبت میکند که بر دلش سنگینی میکند. در نهایت، او به عشق و ارادتش به شخصی خاص، که به نوعی مراد و قبلهاش است، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در عشق تو، بیتابی ما شبیه جیوه است؛ جان ما در نوسان است و از رنگی به رنگ دیگر میرود. این تغییر و تنوع، خود نعمتی برای ماست.
هوش مصنوعی: درون ما پر از آرزوهای رنگین و دلپذیر است، و این درد و تحمل ما نتیجهای از همین نعمتهاست.
هوش مصنوعی: ما به اندازهای اشک ریختهایم که دامنمان پر از آن شده و مانند لالهای که در گوشه دامن ما وجود دارد، درد و مصیبتهایمان نمایان است.
هوش مصنوعی: من خدمتگزار کسی هستم که در پی گرد و غبار پای قنبرش (یار امیرالمؤمنین) است. او قبلهگاه ما، کعبهمان، دین و ایمان ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست
زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست
راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم
آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست
نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر
[...]
آن کزو داریم درد دل دوای جان ماست
درد کز جانان بود سرمایه درمان ماست
یوسف مصر دلست و همچو جان ما را عزیز
بی رخش فردوس اعلی کلبه احزان ماست
آبروئی نیست ما را پیش آن سلطان حسن
[...]
آن قد چون نارون بنگر که از بستان ماست
و آن گل سیراب بنگر کز سرابستان ماست
نغمه ی بلبل شنو در بوستان بر روی گل
وآن فغان و ناله و آشوب کز دستان ماست
گفت سروی ناز دیدم در کنار جویبار
[...]
مدتی شد کآتش سودای تو در جان ماست
زآن تمنایی که دایم در دل ویران ماست
مردم چشمم به خوناب جگر غرقند از آن
چشمهٔ مهر رخش در سینهٔ نالان ماست
آب حیوان قطرهای زآن لعل همچون شکر است
[...]
عشق او آب حیات و آن حیات جان ماست
این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
گنج عشق او که در عالم نمی گنجد همه
از دل ما جو که جایش در دل ویران ماست
جان ما با غیر اگر باری حکایت کرده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.