گنجور

 
جویای تبریزی

رفتی و حال دل از بسیاری غم درهم است

در چمن هر شاخ گل دور از تو نخل ماتم است

حرف بی مغزی بریزد گر ز نوک خامه ای

دلنشین ساده لوحان همچو نقش خاتم است

عذرخواهی چاره باشد خاطر رنجیده را

چرب نرمی زخم شمشیر زبان را مرهم است

گر ندانی خویش را داناترین مردمی

شعر خوب اکثر به نام مولوی لااعلم است

آرزوی مستی سرشارم امشب در سر است

گر همه پر می کنی پیمانه، ساقی! پر، کم است

شوخ ما را نیست جز در دامن وحشت قرار

چون شرار این شعله خو آغوش پرورد رم است

تا توانی در شکست دشمن سرکش مکوش

خار تا در پای نشکسته است آزارش کم است

ای جفا جو بر جوانیهای عشقم رحم کن

‏ چهرهٔ خاطر هنوزم نو خط گرد غم است

نیستی بگزین که ره یابی به معراج قبول

شکل لابر دعویم آری دلیل سلم است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

کان کونی اختیار زیرکان عالم است

مذهبی بس با نوا و حرفه‌ای بس معظم است

‌هر که همچون بونواس اندر لواطه نصب شد

‌از غم نفقات و رنج کدخدایی بی‌غم است

‌مرد صادق جز به گرد کون سیمین کی خزد؟

[...]

ابن یمین

یا رب این باغ ارم یا شادیاخ خرم است

یا رب اصطرخ است این یا چشمه سار زمزم است

عکس شاخ یاسمین بر آب اصطرخش ببین

راست گوئی اطلسی نیکو بگوهر معلم است

هر نسیمی کز ریاض راحت افزایش وزد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سلمان ساوجی

تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او

جویبار مملکت پیوسته سبز و خرم است

رای او را زین زر بر پشت صبح اشهب است

قهر او را داغ کین بر ران شام ادهم است

نجم سیار از شهاب تیغ او یک پرتو است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
خیالی بخارایی

گرچه ماه نو به شوخی بی نظیر عالم است

لیک در خوبی ز ابروی تو بسیاری کم است

گرنه دزد نقد قلب ماست زلف شب روَت

از چه معنی اینچنین آشفته حال و درهم است

گوشهٔ خاطر بپرداز ای دل از سودای جان

[...]

جامی

هر پسر کو از پدر لافد نه از فضل و هنر

فی المثل گر دیده را مردم بود نامردم است

شاخ بی بر گرچه باشد از درخت میوه‌دار

چون نیارد میوه بار اندر شمار هیزم است

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه