زبان که منصب او پادشاهی سخن است
مدام بر در دل در گدایی سخن است
مرا کلام مسلسل کشیده در زنجیر
کمند صید دل من رسایی سخن است
تلاش معنی بیگانه تا توانی کن
اگر ترا هوس آشنایی سخن است
زنرگس تو رواج دگر گرفته سخن
به دور چشم تو عهد روایی سخن است
چو آفتاب که روی زمین منور ازوست
فروغ عالم دل روشنایی سخن است
نصیب غنچه لب بستهٔ دلم بادا
شکفتگی که گل آشنایی سخن است
درستی سخن از اهل درد جو جویا
شکسته حالی ما مومیایی سخن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و قدر سخن و زبان اشاره دارد. شاعر از زبان به عنوان پادشاهی سخن یاد میکند و آن را در جستجوی معنا و ارتباط میداند. او خود را در زنجیر کلام احساس میکند و خواهان آشنایی با سخن واقعی است. همچنین به زیبایی و اثرگذاری چشمها و دلها در انتقال سخن اشاره میکند و آن را همچون آفتابی میداند که نور و روشنایی میبخشد. شاعر در نهایت به دنبال حقیقت و عمق کلام از اهل درد و تجربه است و به نوعی از حالت شکستهحالی خود صحبت میکند که به نوعی مومیایی و خاموشی در کلامش تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: زبان، که وظیفهاش بیان و رهبری کلام است، همیشه در طلب و نیاز به کلامی از قلب میباشد.
هوش مصنوعی: سخنان من مانند رشتههای زنجیر شدهاند که قلب من را در دام خود گرفتهاند و این دلنوشتهها تمرکز و وضوح خاصی دارند.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی تلاش کن مفهوم بیگانه را درک کنی، اگر دلت میخواهد با کسی آشنا شوی، صحبت کن.
هوش مصنوعی: نرگس تو به یک رنگ و حال جدیدی افتاده، و این صحبتها که دربارهات میشود، نشاندهندهی اهمیت و اعتبار توست.
هوش مصنوعی: سخن مانند نوری است که دلها را روشن میکند، همانطور که آفتاب زمین را روشن میسازد.
هوش مصنوعی: دلم آرزو دارد که غنچهای که هنوز باز نشده، در آینده شکوفا شود و زیبایی آن به مانند گلی باشد که زبان به سخن میآورد و احساساتش را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: سخن صحیح را از افرادی بپرس که دچار درد و رنج هستند، زیرا حال و هوای ما به گونهای است که سخنانمان مانند مومیایی، در خودمان محبوس و شکسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چراغ خلوت جان روشنایی سخن است
بهار زنده دلان آشنایی سخن است
اگر سخن به دل از گوش پیشتر نرسد
یقین شناس که از نارسایی سخن است
ز نقطه تخم محبت فشانده در دلها
[...]
به حرف لب نگشودن رسایی سخن است
خموشی آلت زور آزمایی سخن است
هوس زغنچه گوهر گلاب می گیرد
چه شد مرا ز لب او گدایی سخن است
طراوت چمن سبزه نگاه غزال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.