گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی
که زود می روی ای جان و دیر می آیی
زمان وصل بسی کوته است و هجر دراز
دگر نماند درین محنتم شکیبایی
برون فتاد دلم بی رخت ز پرده صبر
روا مدار که کارم کشد به رسوایی
مرا چه طاقت روی تو دیدن از نزدیک
بس اینکه گوشه برقع ز دور بنمایی
به آستان توام همچو در ستاده به پای
به گوش حلقه خدمت به هر چه فرمایی
مکن به نکته شیرین چو طوطیم تحسین
که من ز لعل لبت دارم این شکر خایی
به کوی زاهدی آسودگی مجو جامی
قدم برون نه ازین کوی تا بیاسایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عاشقانه شاعر را نسبت به معشوق بیان میکند. شاعر از جدایی و دلتنگی میگوید و تأکید میکند که زمان دیدار بسیار کوتاه است و جدایی طولانی. او به شدت دلتنگ است و نمیتواند طاقت بیاورد. شاعر از معشوق میخواهد که زمان بیشتری را برای وصال اختصاص دهد و از تحسینهای بیمورد پرهیز کند. در نهایت، او به عاقبت زندگی در کوی زاهدان اشاره میکند و بیان میکند که از آنجا نمیتواند برود تا آرامش کند.
هوش مصنوعی: دل نگران عاشقانی است که شیدایی آنها فزونی دارد. ای جان، تو زود میروی و دیر میرسی و این موضوع باعث نگرانی آنها شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار هم هستیم بسیار کوتاه است و زمانی که از هم دوریم بسیار طولانی میگذرد. دیگر در این شرایط سخت، صبر و تحملی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر نبود تو از حالت خویش خارج شده و از صبر و شکیبایی بیرون آمده است. این وضعیت را مجاز ندان و مراقب باش که این حال من ممکن است به رسوایی من منجر شود.
هوش مصنوعی: من چقدر میتوانم طاقت بیاورم که چهرهات را از نزدیک ببینم، وقتی فقط از دور و از لابهلای حجاب نگاهت را میتوانم ببینم.
هوش مصنوعی: من مانند کسی که در آستانهات ایستاده، با احترام و اشتیاق در خدمت تو هستم و آمادهام تا هر آنچه را که بگویی، اجرا کنم.
هوش مصنوعی: به زیبایی و شیرینی کلام و تعریف نپرداز، چراکه من از طعم شیرین لبت این شکر را دارم.
هوش مصنوعی: در مکان زاهدان به دنبال راحتی مباش، زیرا با هر قدمی که از این مکان بیرون میگذاری، آرامش نخواهی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.