به افسون گر گشایی مهر این لعل شکرخارا
فرود آری ازین فیروزه گون منظر مسیحا را
بیا ساقی که گر اقبال گردون را بقا بودی
نکردی پایه تخت سکندر تاج دارا را
سفال دردی اندر ده که بهر نقل ازین مجلس
سزد گر آسمان ریزد فرو عقد ثریا را
مجو از عقل شرح دل که درد آشام میخانه
به جام می حواله کرد حل این معما را
سواد وصف خطش می کشی ای خامه صبری کن
که تا بهر مداد آرم برون از دل سویدا را
قیاس سیل چشم اشکبار ما کجا داند
جز آن کز مشت پیمودن تواند آن دریا را
ز دست ما نمی آید شمار سنگ بیدادت
نه مقدور است ز انگشتان شمردن ریگ صحرا را
مرا تو چشم بینایی و یاران جمله اغیارم
عجب نبود اگر ز اغیار پوشم چشم بینا را
عجب شوخی و رعنا وز همه کس دوستتر دارم
به یاد شوخی و رعنائیت شوخان رعنا را
گشادم نافه اسرار و خون اندر جگر کردم
حسدورزان پنهان را غرض گویان پیدا را
ز عکس اشک خویش از بس که ریزد خون دل جامی
کند رنگین کتابه هر شب این ایوان مینا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه به زیباییهایی اشاره میکند که در عشق و میخانه نهفته است. او از ساقی دعوت میکند تا با شراب عشق او را سرمست کند و به او میگوید که جهان و قدرتهای آن پایدار نخواهند بود. شاعر به دردها و معماهای عشق اشاره میکند و بیان میکند که در میخانه، عقل نمیتواند به وضوح دل را شرح دهد. او همچنین به وسعت اشکهای خود و زیبا بودن دوست خود اشاره میکند و حسادت دیگران را نشان میدهد. در نهایت، او به تأثیر و زیبایی اشکها در رنگین شدن زندگیاش اشاره میکند و از رازهای درونی خود پرده برمیدارد.
هوش مصنوعی: اگر به جادوگری که زیبایی این سنگ قیمتی را نشان میدهد، توجه کنی، از این نمای خوش رنگ که شبیه به فیروزه است، میتوانی به مسیحای درمانگر دست یابی.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، اگر سرنوشت آسمان به ما وفا میکرد، هیچگاه پایههای تخت سکندر و تاج دارا را خراب نمیکردی.
هوش مصنوعی: اگر سفالی در ده باشد که درد خاصی دارد، باید برای حمل و نقل به جایی مناسب باشد، حتی اگر آسمان هم فرو بریزد و عروسی ستاره ثریا هم برهم بخورد.
هوش مصنوعی: به دنبال این نباش که با عقل و منطق بتوانی دل را توجیه کنی، زیرا درد و مشکلاتی که در میخانه وجود دارد، فقط با نوشیدن و تجربه کردن قابل درک است. این معما را خودت باید حل کنی.
هوش مصنوعی: ای قلم، تو در توصیف خطوط او مشغول هستی، کمی صبر کن تا من بتوانم احساسات عمیق قلبم را بر روی کاغذ بیاورم.
هوش مصنوعی: چشمان اشکبار ما نمیتوانند عظمت و وسعت دریا را درک کنند، مگر اینکه با دستان خود آن را لمس کنند.
هوش مصنوعی: از دست ما برنمیآید که تعداد سنگهای بیوفاییات را بشماریم، همانطور که شمردن ریگهای صحرا از انگشتان دست خارج است.
هوش مصنوعی: تو برای من چشم بینایی هستی و دیگران همه غریبهاند. تعجبی ندارد اگر از غریبهها چشمان بینا را بپوشانم.
هوش مصنوعی: چقدر جالب و دلپذیر است، من تو را بیشتر از همه دوست دارم به خاطر یادگارهای شادی و زیبایی که در ذهنم داری.
هوش مصنوعی: من پرده از رازها برداشتم و در دل خود درد و اندوهی را احساس کردم. افرادی که به طور پنهانی حسد میورزیدند، در مقابل کسانی که با هدفهای واضح و مشخص صحبت میکردند، آشکار شدند.
هوش مصنوعی: از بس که اشک من بر دل میریزد، دل مثل خون رنگین میشود و هر شب این ایوان مینا پر از رنگ و زیبایی میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زر افشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
زمین از سنبل و سوسن شده پر عنبر سارا
ز گلنار و گل و خیری شده یاقوت گون خارا
زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را
خهی ! از حل و عقد تو قوامی مجد علیا را
ثبات هضم تو داده سکون میدان عغبر را
نظام تو کرده روان ایوان خضرا را
کف تو شاه راهی در سخا بسیار و اندک را
[...]
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو
گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره
[...]
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.