لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
جامی

نات سلمی و لکن لاخ برق من مغانیها

بلی منزلگه مقصود را باشد نشانی‌ها

نسیم کوی او بخشد دل امیدواران را

امید کامگاری‌ها نوید شادمانی‌ها

کجا شد آن ز روی او شبم را روشنایی‌ها

کجا رفت آن ز لعل او لبم را کامرانی‌ها

جوانی در سر و کار جوانان شد نمی‌دانم

کجایند آن جوانان یا کجا رفت آن جوانی‌ها

خضر از توست زنده عیسی از تو زنده سازنده

تویی آری به لب‌ها چشمه‌سار زندگانی‌ها

نه از زخم تو میرند آهوان در صیدگه لیکن

کنند از ذوق بر تیر و کمانت جان‌فشانی‌ها

زبان مالی به لب هردم کش از لب می‌کنم شیرین

کنی کامم ز حسرت تلخ ازین شیرین‌زبانی‌ها

بود کوه غمت بر دل گران و دل گران بر تن

ز کویت رفتم اینک وز درت بردم گرانی‌ها

رموز عشق را جامی درون ساده می‌باید

به آب می بشو لوح ضمیر از خرده‌دانی‌ها

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

زمانه شکل دیگر گشت و رفت آن مهربانی‌ها

همه خونابه حسرت شدست آن دوستگانی‌ها

عزیزانی که از صبحت گران‌تر بوده‌اند از جان

چو بر دل‌ها گران گشتند بردند آن گرانی‌ها

نشان همدمان جایی نمی‌بینم، چه شد آری

[...]

امیرعلیشیر نوایی

زهی از جام عشقت بی‌خودان را دوستگانی‌ها

وزان رطل گران افسردگان را سرگرانی‌ها

نشانت یافت هر کو بی‌نشان شد هست ازان آتش

به هرسو داغ‌هایت بی‌نشانان را نشانی‌ها

به صحرای غمت آواره و بی‌خان‌ومان گشتم

[...]

فیاض لاهیجی

کجا شد آن نمک‌پاشی به زخم از همزبانی‌ها

نهان در هر نگه صد لطف و ظاهر سرگرانی‌ها

کنون گر صد ادا از غیر می‌بینی نمی‌فهمی

چه شد آن خرده‌بینی‌های ناز و نکته‌دانی‌ها

به جادویی خراج بابل از هاروت می‌گیرم

[...]

واعظ قزوینی

به پیری آنچنان گردیده‌ام از ناتوانی‌ها

که نتوانم گشودن چشم حسرت بر جوانی‌ها

گداز آتش هجران او جایی که زور آرد

توان بر طالع خود تکیه کرد از ناتوانی‌ها

ز بار غم چه پروا؟ لیک یار آید چو در گفتن

[...]

جویای تبریزی

نمی‌دانم چرا با من به حکم بدگمانی‌ها

چو بادامی همه تن پشت چشم از سرگرانی‌ها

به قدر طاقت عاشق بود بی‌رحمی خوبان

کشم شمشیر جورش را به سنگ از سخت‌جانی‌ها

بهاران را از آن رو دوست می‌دارم که این موسم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه