تا کرد جا به گوشم آوازه جمالت
خلوتسرای دل شد جولانگه خیالت
در هجر تو بمردم نشنیده بوی وصلت
در دام تو فتادم نادیده زلف و خالت
تو شاه ملک حسنی من تنگدل گدایی
در خاطرم نگنجد اندیشه وصالت
شرح ملامت خویش از هجر تو چه گویم
ترسم که طبع نازک گیرد ازان ملالت
بر آسمان نتابد ماهی به احترامت
دربوستان نروید سروی به اعتدالت
از آسمان مه افتد در سجده بر زمینت
گر بر زمین بتابد یک گوشه از هلالت
گفتی که سرخ رو شد جامی ز نظم رنگین
آری ز گفته خود دارد بسی خجالت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی محبوب خود سخن میگوید و بیان میکند که چگونه عشق او قلبش را تسخیر کرده و او را در غم هجرانش به مرگ نزدیک کرده است. او خود را گدایی در پادشاهی زیبایی میبیند که آرزوی وصالش را دارد. شاعر از درد و ملامت ناشی از دوری محبوبش شکایت میکند و میگوید که هیچ زیبایی حتی در آسمان و زمین به پای محبوبش نمیرسد. در پایان، به شرم و خجالت از زیبایی و سخنان محبوبش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی صدای زیبایت به گوشم رسید، دل من به یک مکان خلوت و رویایی تبدیل شد که در آن فقط خیال تو پرسه میزند.
هوش مصنوعی: من در بیتوئی جان سپردم و بوی وصالت را نچشیدم، در دام عشقت افتادم بدون اینکه زلف و چهرهات را دیده باشم.
هوش مصنوعی: تو همچون پادشاه زیبایی، و من که دلی پر از اندوه دارم، فقط یک گدا هستم که در ذهنم جا نمیگیرد که به وصال تو فکر کنم.
هوش مصنوعی: از عذاب جدایی تو چه بگویم، نمیخواهم طبع حساس و لطیف خود را با این درد بیشتر آزرده کنم.
هوش مصنوعی: در آسمان، ماه به خاطر عزت و مقام تو نورافشانی نمیکند و در باغ، هیچ درخت سرو به دلیل اعتدال و توازنت رشد نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر هلال ماه در آسمان به زمین بتابد، آنقدر زیبایی دارد که از آسمان به زمین سجده میکند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که جامی از نظم زیبای رنگین سرخ و شرمنده شده است. بله، او به خاطر سخنش بسیار خجالت زده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب طفلی در سایهٔ جمالت
شیر و شکر مزیده از چشمهٔ زلالت
هم هر دو کون برقی از آفتاب رویت
هم نه سپهر مرغی در دام زلف و خالت
بر باد داده دل را آوازهٔ فراقت
[...]
ای شمع آسمانی پروانه جمالت
هر دیده ئی و مهری از خاتم مثالت
جمشید کیست، مرغی در آشیان ملکت
خورشید چیست، ماهی برخیمه کمالت
هر شب برسم تحفه، از مجلس کواکب
[...]
غایب نشد زمانی از خاطرم خیالت
در پیش چشم دارم آیینه جمالت
هر بامداد دیدن رویت خجسته باشد
فرخ کسی که گیرد بر خویشتن به فالت
سر بر خط ارادت داریم و دیده بر در
[...]
چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت
آب حیات ریزد از چشمه زلالت
دانی که چیست مه را اندر میان سیاهی
یک نسخه ایست مظلم از دفتر کمالت
بیچاره من بماندم محروم از چنان روی
[...]
ای عید روزهداران ابروی چون هلالت
وی شام صبح خیزان زلف سیاه و خالت
خورشید چرخ خوبی عکس فلک نوردت
ناهید برج شادی روی قمر مثالت
پشت فلک شکسته مهر قضا توانت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.