گنجور

 
جامی

بر درت جا کنند اهل نجات

رفع الله قدرهم درجات

گر تو خواهی زکات خوبی داد

ما فقیریم و مستحق زکات

هر که دارد وقوف ازین سر کوی

لا یرید الوقوف بالعرفات

تا تو شویی ز می لب چو شکر

آب شد قند و کوزه گشت نبات

خط سبز تو زیر سایه زلف

خضر حام حوله ظلمات

مردم از لعل تو به طالع من

خاصیت بین که داد آب حیات

توبه کردی شراب خور جامی

اتبع السیئات بالحسنات

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

نیست کس را ز دست مرگ نجات

اُذکُروا ذکر هادِم اللّذّات

نیست کس را ز دست مرگ نجات

اُذکُروا ذکر هادِم اللّذّات

نیست کس را ز دست مرگ نجات

[...]

محمد بن منور

یا عزَّ اُقْسِمُ بِالَّذِی اَنَا عَبدُه

وَلَهُ الحجیجُ وَما حَوَت عَرفات

لا ابتَغِی بَدَلاً سِواکِ خَلیلةً

فَثِقی بِقَولی وَالکِرامُ ثقات

وَلَو اَنَّ فَوقی تربةً وَدَعَوْتنی

[...]

خاقانی

چون ز یاران رفته یاد آرم

آه و واحسرتا علی من مات

چون ز عمر گذشته یاد آرم

آه و واغصتا علی مافات

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه