سلام الله ما ناحت حمامه
لفقد الالف او جادت غمامه
علی اکناف واد فیه حلت
سعاد بالسعادة والسلامه
اگر در نامه درد دل نویسم
شود گلگون ز آب دیده نامه
وگر با خامه سوز سینه گویم
علم بیرون زند آتش ز خامه
همه عالم به طعن عشقبازی
زبان بگشاده بر من خاصه عامه
نیاید قصه دوری به پایان
ولو قلنا الی یوم القیامه
پشیمان شد ز لاف عشق جامی
ولکن لیس تجدید الندامه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همان گه نزد ویرو کرد نامه
ز تندی کرد چون شمشیر خامه
چو داری در سنانِ نوکِ خامه
کلیدِ قفلِ چندین گنجنامه
بشهری شد بگردانید جامه
نه خاصه باز دانستش نه عامه
دع استنقاص من طال احترامه
فقوسالدهر لم تبرح سهامه
بگفتم در محبت چند نامه
که از ذوقش به سر میگشت خامه
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.