میوه باغ بهشت بلکه ازان نیز به
سیب زنخدان توست متعناالله به
خرقه پشمین چو به عاشق غمدیده را
کرده ام از غم به بر خرقه پشمین چو به
شد دل خلقی اسیر چند نهی گرد رخ
زلف شکن بر شکن جعد گره بر گره
زلف چو در پاکشان بگذری از بوی مشک
سوی تو عشاق را ره نشود مشتبه
شاهی و خوبان سپاه شکر چنین قدر و جاه
یاد اسیران بکن داد فقیران بده
با قد خم یافته رشته اشکم نگر
ناوک آه مراست آن چو کمان این چو زه
در بر جامی دلش می طپد از دست تو
تا دلش آید به دست بر دل او دست نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بنسب شهریار وی بحسب پادشاه
رأی تو خورشید خلق روی تو ظل اله
صورت جود و کرم قوت خیل و حشم
حیلت زر و درم حجت دیهیم و گاه
دولت و دین را یمین ملت خود را امین
[...]
ای حسن اخلاق ترک در این حسینی طرب
نغمه ناقوس ران از آن نکو حنجره
که گل بسر بر نهاد دوباره تاج شهی
فغان و آشوب را کنید از سریله
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.