ای پسری کز جمال خلعت نازت به تن
جان مرا تازه کن از آن شراب کهن
که خلعت شه رسید زری به وجه حسن
زآصفی طلعت است پر از فر ذوالمنن
به محضرش برفراز ز قامتت نارون
به مقدمش برفروز ز چهرهات مجمره
گاه شراب است و بس ای قمر میپرست
ما حصل عمر ما گردون بر تاک بست
تو دانی احوال من که بایدم بود مست
ساعتی از مستیم ندهم بر هر چه هست
بهویژه کاینک مرا بهانه آمد به دست
که آصف آراست تن به خلعتی فاخره
از عجم اکنون نواست تا به عراق عرب
از حسد شور ماست جان مخالف به لب
پیک همایون شاه کوفت حصار کرب
راه نشابور خواست ریزد یا للعجب
ای حسن اخلاق ترک در این حسینی طرب
نغمه ناقوس ران از آن نکو حنجره
بتا بر افسانهات تا کی سامع شوم
یا که پی وصل تو چه قدر تابع شوم
تحمل از حد گذشت حال منازع شوم
چه مانده از آب رو که باز ضایع شوم
مشنو کامروز هم به بوسه قانع شوم
چو کار بر رندی است به که شود یکسره
در این بهشتی بساط با تو غنودن خوش است
ز کوثر آسا نبیذ به عیش بودن خوش است
ز طره و جامهات گره گشودن خوش است
به روز از پیکرت نور فزودن خوش است
به یاد غلمان ترا بوسه نمودن خوش است
که بر حقیقت بود مجاز چون قنطره
چو رویت از نقش بت گروه بتگر کنند
پیش بت اسلامیان سجده چو کافر کنند
گرچه رخت را شبیه خلق به آذر کنند
لیک ندانم چرا دامن از او تر کنند
چه مایه مردم که پشت پیش تو چنبر کنند
چنین که بر مه زده است مشک خطت چنبره
ایزد روی ترا درخور بوس آفرید
وگرنه روز نخست روی مرا نیز دید
حال بیا رام شو بدون گفت و شنید
که قامتم چون هلال ز ابروانت خمید
عشق لبت عاقبت به گرد من خط کشید
مگر که این نقطه راست خاصیت دایره
باری ای بر مهت ز موی فتان عبیر
وز بدن نازکت درون کتان حریر
ز باده و سادهات اکنون لابد گزیر
ولی به اسب اندر آی پذیره را در پذیر
که بر تماشای جشن وز پی تشریف میر
هر سو مهمنظریست نشسته بر منظره
وزیر انجم حشم مصدر انصاف و داد
که رسم لغزش ربود بنای دانش نهاد
هم به اکابر مجیر هم به اصاغر ملاذ
سعدالملک ملک صاحب قدسینژاد
بدر سپهر وقار حسینقلی خان راد
که عقل با رای اوست چو پیش خور شبپره
در نظر همتش بلندی چرخ پست
خاست ز کیهان فتن چو او به مسند نشست
به اسخطش کوه را در کمر افتد شکست
هرکه بوی بسته شد ز قید آفات رست
فلک به کاخش بود شادروانی که هست
مجرهاش ریسمان ماه نوش غرغره
کسی که با صد زبان بهر فنش گفتگوست
چون که بر او رسد مغز نداند ز پوست
بر سر خوانش بلند صوت کلوا و اشربواست
لیک منادیش را شرم ز لاتسرفواست
قسوره غاب ملک تا که وجودی چو اوست
دشمن روباهوش فرت من قسوره
زابر تا که کف و گاه عطای عمیم
مباینتها بود به نزد ذوق سلیم
سحاب ریزد مطر وی بخشد زر و سیم
آن به خروشی شگفت این به سکوتی عظیم
حقیقت جود اوست ز جوش طبع سلیم
باشد اگر اصل ابر تصاعد ابخره
ای ز چو تو آصفی نازان کیهان خدا
برادرت راست نیز چون تو فری جدا
زین دو تن متحد حاجت مردم روا
چنانکه یابند خلق از حسنین اهتدا
بر تو نماید سپهر به مشکلات اقتدا
با او سازد خرد به کارها مشوره
ز کلک تو گاه بزم بالد اکلیل و تخت
ز گرز او وقت رزم کوه شود لخت لخت
خامه تو طیس را به هم نوردیده رخت
نیزه او جیش را نصرت بخشاد رخت
ز فاضل جاه توست موجود اقبال و بخت
ز حشو انعام اوست معدوم آز و شره
ز مهر و قهر تو زاد عوالم خیر و شر
ز بغض الطاف اوست مبانی نفع و ضر
شمسه ایوان تو مناص شمس و قمر
قبه خرگاه او ملجأ فتح و ظفر
گیتی کوی ترا مقیم در رهگذر
گردون قصر ورا ساجد بر کنگره
دست زر افشان تو معطی بر خاص و عام
تیغ سرافشان او قوت اهل نظام
دامن حزم تو را سپهر در اعتصام
توسن عزم ور استاره زیب لگام
ز پخته افکار تو هرچه به جز وحی خام
با دل آگاه او پیر خرد مسخره
نقود ابذال تو وقف رشید و رضیع
لوای اجلال او عون شریف و وضیع
دلی ترا همچو او بهر مقامی وسیع
طبعی او را چو تو در همه حالی منیع
او را باشد به ذات مقتضیاتی بدیع
ترا بود در صفات خصایل نادره
تا دهد آفاق را خلعت نور آفتاب
تا به تمامی نجوم نیاید اندر حساب
تا که فشاند مطر وقت بهاران سحاب
تا کند از تیر ضو رجم شیاطین شهاب
خیام فر ترا عز موبد طناب
وثاق عز ورا چرخ برین پنجره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک پسر اشاره دارد و از او میخواهد که جان شاعر را با شراب کهن تازه کند. شاعر به زیباییهای او و جذابیتهایش اشاره میکند و از حسرت و اشتیاقش برای نزدیک شدن به او سخن میگوید. در ادامه، شاعر به قدرت و افتخار شخصیتهای بزرگ مانند آصف و حسینقلی خان اشاره میکند و به اهمیت و تاثیر آنها در جامعه اشاره میکند. به طور کلی، شعر درباره عشق، زیبایی، و اهمیت شخصیتهای بزرگ در زندگی انسانهاست.
هوش مصنوعی: ای جوانی که زیبایی و ناز تو روح مرا تازه میکند، مرا از آن شراب قدیمی سیراب کن.
هوش مصنوعی: خلعت شاهانهای که بر چهرهی زری نشسته، زیبایی او را به حدی افزایش داده که همچون آصف، دارندهی جمال خیرهکننده و پر از برکت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به حضور او با قامت زیبایت مثل درخت نارون و به پیش او با چهرهات مانند آتشدان پرنور حاضر شو.
هوش مصنوعی: گاهی فقط شراب است و بس، ای ماه تابان که ما به خاطر تو زندگیمان را صرف کردهایم. حاصل عمر ما را چون گردون، بر درخت انگور آویختهاند.
هوش مصنوعی: تو از وضعیت من آگاهی داری و میدانی که باید مدتی مست باشم. از حالت مستیام چیزی به کسی نمیگویم و به هر چیزی توجهی ندارم.
هوش مصنوعی: خصوصاً این که بهانهای برای من پیش آمد که آصف، لباس فاخر و زیبایی بر تن کرد.
هوش مصنوعی: از سرزمین عجم، نوا و آواز میآید و به عراق عرب میرسد. این شور و حال ما ناشی از حسد است و جان مخالفان به لبشان رسیده.
هوش مصنوعی: فرستادهی شاه همایون به دیوار کربلا حمله کرد و به راه نشابور میخواست برود، که شگفتآور است.
هوش مصنوعی: ای حسن اخلاق، در این مجالس حسینی، نغمههای زیبا و دلنواز را از صدای خوشی بشنو.
هوش مصنوعی: ای معشوق، تا کی باید به داستان و افسانههای تو گوش بسپارم؟ آیا تا همیشه باید در انتظار وصالت باشم و با عشق تو دنبالهرو شوم؟
هوش مصنوعی: تحمل من به انتها رسیده و اگر به بحث و جدل بپردازم، دیگر از افت آبرو چه باقی میماند؟
هوش مصنوعی: امروز اجازه نمیدهم که فقط به یک بوسه راضی شوم، چون اگر کار به رندی برسد، بهتر است که همه چیز بهطور کامل انجام شود.
هوش مصنوعی: در این بهشت، بودن در کنار تو لذتبخش است و نوشیدن از چشمههای شیرین آن، باعث خوشی و شادی است.
هوش مصنوعی: خوشحالی از اینکه تار موی تو و لباسهای زیبا، گرههایی را باز میکند و در روز، بر زیبایی و درخشش وجودت میافزاید.
هوش مصنوعی: یادآوری عشق جوانان زیبا و لذت بوسه آنها خوشایند است، زیرا این احساس به نوعی واقعی و در عین حال نمادین مانند پلی است که دو طرف را به هم وصل میکند.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهات را ببینند، بتپرستان به عبادت تو مشغول میشوند، همانطور که بتپرستان در برابر بت خود سجده میکنند و مسلمانان نیز همچون کافرانی که به بت سجده میبرند، به تو احترام خواهند گذاشت.
هوش مصنوعی: هرچند لباس او را مانند لباس دیگران آتش میزنند، اما نمیدانم چرا دامن او را خیس میکنند.
هوش مصنوعی: مردم برای تو چنان گرداگردت میچرخند که گویی مشک خطی که بر روی صورتت است، باعث جذابیت تو شده است.
هوش مصنوعی: خداوند چهره تو را به گونهای آفریده که بوسهاش شایسته است وگرنه در آغاز خلقت، چهره من را هم میدید.
هوش مصنوعی: بیایید همراهم آرام بگیر و بدون هیچ حرفی، به عشق من توجه کن که قامت من به اندازهای از زیبایی تو تحت تأثیر قرار گرفته که شبیه هلال شده است.
هوش مصنوعی: عشق تو در نهایت دور من یک خط کشید، انگار که این نقطه، ویژگی دایره را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: باری، ای زیبایی که موهایت بوی خوشی میدهد و بدنت در زیر پارچهای نرم و لطیف نهفته است.
هوش مصنوعی: از شراب و سادگیات اکنون به نظر میرسد که باید بیرون بروی، اما سوار بر اسب شو و خود را به مهمانی که در انتظار توست برسان.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و شکوه جشن و تماشای آن اشاره شده است. به طوری که در هر گوشه و کنار جشن، زیبایی خاصی وجود دارد و در واقع همه جا پر از زیبایی و جذابیت است. این تصویر نشاندهندهی شکوه و جلال مراسمی است که با حضور مهمانان و زیباییهای اطراف، محیط را دلانگیز کرده است.
هوش مصنوعی: وزیر نجوم، خدمتی بوده که انصاف و عدالت را بنیاد گذاشته و با ایجاد ساختار علمی، مانع از انحراف از راه صحیح شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی میپردازد که هم از نظر مقام و مرتبه درśród بزرگان و افراد بزرگوار مورد احترام است و هم در میان افراد کوچکتر و عامه مردم نیز محبوب و مورد توجه قرار دارد. او به عنوان یک فرد نیکوکار و با اصالت معرفی میشود که به خاطر ویژگیهای محترمانهاش مورد ستایش و قدردانی عموم قرار دارد.
هوش مصنوعی: حسینقلی خان راد مانند ستارهای در آسمان است که عقل و تدبیر او به اندازهای است که شبپرهها (حشرات شبزی) قبل از او راه نمییابند. به عبارتی دیگر، او فردی با تدبیر و باوقار است که همه به او احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: در نگاه ارادهاش، بلندی آسمان به خاطر او از مقام خود پایین آمد و فتنهای از آسمان به وجود آمد وقتی او بر مسند قدرت نشسته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که از مشکلات و آسیبها رهایی یابد، مانند کوهی است که در برابر سختیها و شکستها مقاومت میکند و هیچ چیز نمیتواند او را شکست دهد.
هوش مصنوعی: آسمان به زینتی خوش، همچون چادر عروسی میماند که مسیرش به وسیلهی ریسمانی از شیرهی ماه وصل شده است.
هوش مصنوعی: کسی که با هزاران زبان در زمینههای مختلف صحبت میکند و بسیار باهوش به نظر میرسد، وقتی که به حقیقت و عمق موضوع برسد، نمیتواند تفاوت میان ظاهر و باطن را تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: بر سر سفرهای با صدای بلند دعوت به خوردن و نوشیدن میشود، اما سخنگو از اینکه بیش از حد بخورید، شرمزده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به قدرت و ویژگیهای خاص موجودی اشاره میکند که مانند یک درنده و قوی است. او وجود این موجود را ستایش میکند و برتریاش را بر رقبایش بیان میکند. همچنین به ویژگیهایی اشاره میکند که او را از دیگران متمایز میکند، مانند دلیری و شجاعت. در نهایت، ناپایداری و ضعف دیگران در برابر این شجاعت را مورد تأکید قرار میدهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که برآورده شدن نیازها و لذت بردن از خوبیها در کنار هم وجود داشته باشد، شایسته است که به سلیقه و ذوق درست اهمیت بدهیم.
هوش مصنوعی: ابرها باران میبارند و این باران طلا و نقره را به زمین میدهد. این کار با صدایی شگفتانگیز همراه است، اما در عین حال همه چیز در سکوت و آرامش انجام میشود.
هوش مصنوعی: خالص بودن و سخاوت او از ذات پاک و سرشتی درست او نشأت میگیرد، اگر چه منبع و ریشه اصلی او از به وجود آمدن بخار و ابر ناشی میشود.
هوش مصنوعی: ای مثل تو که از زیباییهای آسمانها و زمینهای خداست، برادرت هم به دیگران مانند تو عزیز و گرانقدر است.
هوش مصنوعی: این دو نفر به قدری به هم متصل و متحد هستند که نیازهای مردم برآورده میشود؛ به گونهای که مردم مانند حسنین (حسن و حسین) هدایت میشوند و رهنمون مییابند.
هوش مصنوعی: آسمان در سختیها به تو الگو میدهد و عقل هم در کارها با او مشورت میکند.
هوش مصنوعی: از ذوق و هنر تو، در مجالس شادی، سر عرش میچینند و در میدان جنگ، کوهها به تکههای کوچک تقسیم میشوند.
هوش مصنوعی: با قلم تو جنگ را به هم ریخته و لباس نیزهاش را در حمایت از تو پوشانده است.
هوش مصنوعی: برکت و موفقیت شما وابسته به مقام و منزلت شماست، و بینیازی و آرامش نیز نتیجه بخشش و لطف اوست.
هوش مصنوعی: عشق و غضب تو موجب پیدایش جهانهای خوب و بد است و اساس فایده و ضرر ناشی از غضب و رحمت توست.
هوش مصنوعی: خورشید ایوان تو، درخشش و روشنی دارد و گنبد خرگاه او، پناهگاهی برای پیروزی و فتح است.
هوش مصنوعی: جهان به عنوان جایی برای تو، در مسیر آسمان قرار دارد و قصر تو مانند معبدی است که در آن سجده میکنند و به آن احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: دست پر نعمت تو به همه مردم بخشش میکند، و شمشیر قدرتمند او نیرو بخش اهل نظم و ترتیب است.
هوش مصنوعی: دامن احتیاط و مراقبت تو همچون چرخش آسمان با استقامت و ارادهات وابسته است و زیبایی و جذابیت تو همچون افساری است که بر روی آن به کار رفته است.
هوش مصنوعی: از افکار پختهات، هر چیزی که جز وحی باشد، در نظر دل آگاه او، عقل پیر را به شوخی میگیرد.
هوش مصنوعی: مال و دارایی تو صرف افرادی بزرگ و با فضیلت میشود و راهنمایی و حمایت تو به نجات و عزت دیگران کمک میکند، چه آنها از اشراف باشند و چه از طبقات پایینتر.
هوش مصنوعی: دل تو مانند اوست که برای هر مقامی آماده است و طبیعت او، مانند تو، در هر شرایطی نیکو و باارزش است.
هوش مصنوعی: او دارای ویژگیهایی است که به طور طبیعی و خالص در او وجود دارد و این ویژگیها از انواع خاص و منحصر به فرد هستند.
هوش مصنوعی: پرتوهای آفتاب به جهان رنگ و روشنایی میبخشد، بهگونهای که هیچ کدام از ستارهها در حساب و اندازهگیری آن نمیگنجند.
هوش مصنوعی: وقتی باران بهاری میبارد، ابرها آنقدر پرتوان میشوند که میتوانند تیرهایی از نور را به سمت شیطانها پرتاب کنند.
هوش مصنوعی: در این بیت به نظر میرسد که شاعر به مسألهای از قضا و قدر یا تقدیر انسانی اشاره میکند. او به نقش انسان در برابر نیروهای بالای طبیعت و سرنوشت میپردازد. بلکه ممکن است به محدودیتهای انسانی و نیاز به عزت و مقام والا در زندگی اشاره کند. در این راستا، همزمان بر چرخش روزگار و تغییرات آن تأکید میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.