ز هر طرف که درآمد گشاده رخ آن ماه
مرا مشاهده شد سر ثم وجه الله
کمال حسن ازل در جمال او دیدم
چو بست بند قبا و شکست طرف کلاه
غلام لطف خرام ویم که سالک را
گهی برد به سر راه و گه برد از راه
سر نیاز به راهش چه سود چون نکند
ز ناز و حشمت و خوبی به زیر پای نگاه
مکن به عشق بتان عیب اهل دل ای شیخ
ز سر عاشق عارف خدا بود آگاه
حدیث عشق که منشور دولت ابد است
به گفت و گوی مقلد کجا شود کوتاه
شهود یار در اغیار مشرب جامی ست
کدام غیر که لاشی ء فی الوجود سواه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و او را به مثابه نمایانگر جمال الهی میداند. او میبیند که کمال و زیبایی ازلی در چهرهٔ معشوق تجلی یافته است. همچنین به عشق و نیاز انسان به این معشوق اشاره میکند و میگوید که توجه به ظواهر و زیباییهای دنیوی نمیتواند نیاز واقعی را برآورده کند. شاعر از شیخ میخواهد که درباره عشق به بتان (معشوقان دنیوی) قضاوت نکند زیرا عشق حقیقی به خداوند باید درک شود. در نهایت، به این نکته اشاره میکند که درودی به میان جویندگان عشق و حقیقت میتواند به درک عمیقتری از وجود منتهی شود.
هوش مصنوعی: از هر سمتی که به سمت من آمد، چهرهی باز و زیبای آن ماه را دیدم و این نشانهای از ظهور خداوند است.
هوش مصنوعی: من زیبایی تمام و کمال را در چهره او مشاهده کردم زمانی که او دکمههای لباسش را بست و لبههای کلاهی که بر سر داشت را شکست.
هوش مصنوعی: بنده همیشه تحت تاثیر جذابیت و نازکی او هستم، گاهی او مرا به مسیر درست هدایت میکند و گاهی از آن منحرف میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی به زیردستی و احترام به دیگری توجه نمیکند، تلاش و کوشش برای نشان دادن ناز و زیباییاش بیفایده است.
هوش مصنوعی: ای شیخ، در عشق بتان به اهل دل عیب مگیر؛ زیرا عاشق واقعی، عارف به خداوند است و از حقیقت عشق آگاه است.
هوش مصنوعی: داستان عشق، که نمایانگر سلطنتی جاودانه است، آیا میتواند در صحبتهای سطحی پیروان خلاصه شود؟
هوش مصنوعی: دیدن محبوب در دیگران همانند نوشیدن جامی است که هیچ چیز دیگری در وجود ندارد جز او.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.