گر سرم خاک گشت بر در تو
باد جانا سعادت سر تو
پست شد همچو سایه سرو بلند
پیش شمشاد سایه پرور تو
تن چون موی من بود جان را
یادگار از میان لاغر تو
سر زلفت به شهپر طاووس
می پراند مگس ز شکر تو
سادگی بین که آینه خود را
دارد اندر صفا برابر تو
ای بسا شب که خامه برد به روز
با خیال خط معنبر تو
جامی از جام جم نیارد یاد
گر خورد جرعه ای ز ساغر تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جمال معاشران چونست
آن دو حمال گام گستر تو
چند با اشک و رشک خواهد بود
عرش و فرش از لحاف و بستر تو
چند بی سرمه سای خواهد بود
[...]
ای شده صدر ملک در خور تو
گشته سلطان وقت غمخور تو
هم امینی و هم امین الملک
گوهری نیست همچو گوهر تو
رحمت ایزدست در ره تو
[...]
ای ملوک جهان مسخر تو
آدمی زاد جمله لشگر تو
شاه غازی حسام دولت و دین
که فلک بر نتابد افسر تو
چشم ایام سوی درگه تست
[...]
چون به عهد جوانی از بر تو
بر در کس نرفتم از در تو
سر ما و آستانهٔ در تو
منتظر تا رویم در سر تو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.