تند می راندی و می سوخت سراپای وجودم
که به زیر سم اسب تو چرا خاک نبودم
به جفا دور مکن روی من از خاک ره خود
کین همان روست که صد ره به کف پای تو سودم
زیر لب دی سخنی گفت به من از پس عمری
بخت بد بین که ز بس بی خودی آن هم نشنودم
خاستم از سر جان بر سر کوی تو نشستم
کاستم از دل و دین در غم عشق تو فزودم
تو به تو گرچه درونم همه خون بست چو غنچه
به شکایت ز تو با هیچ کسی لب نگشودم
روی خوبت فکند عکس به هر سوکه کنم رو
تا ز آیینه دل صورت اغیار زدودم
دوش جامی چو شد از جام غمت ساقی رندان
من به آه سحری نغمه شوق تو سرودم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخیال تو نباشد نه قیامم نه قعودم
جلوه حسن تو دیدم طمع از خویش بریدم
تا که شد محو در انوار وجود تو وجودم
میکند تازه بتازه سپه حسن شهیدم
[...]
ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم
خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم
آن که می خواست برویم در دولت بگشاید
با که گویم که در خانه به رویش نگشودم
آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.