گنجور

 
جامی

درین مقرنس زنگارگون مینا رنگ

بر آبگینه ارباب همت آید سنگ

نهاد چرخ مقوس کج است همچو کمان

ازان نشسته به خاکند راستان چو خدنگ

کسی که گام درین بحر می زند پی کام

به کام می رسد آخر ولی به کام نهنگ

مبین غزاله گردون و مهر او هر صبح

که شب به کین تو خواهد گرفت شکل پلنگ

محیط دور افق گرچه قاف تا قاف است

بود چو دایره میم بر دل ما تنگ

زکس نمی شنوم بوی انس کاش افتم

برون ز مسکن مانوس خود به صد فرسنگ

به شهر نیست نوایی خوش آنکه راست کند

درای محمل جامی سوی حجاز آهنگ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت

همی دراید در روی تو از آن آژنگ

اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین

وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ

بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ

شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی

شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ

چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ

کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ

مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه

چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ

سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود

[...]

منوچهری

شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ

میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ

به دست راست شراب و به دست چپ زلفین

همی‌خوریم و همی بوسه می‌دهیم به دنگ

نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود

[...]

مسعود سعد سلمان

ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ

زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ

بلند رای تو خورشید گنبد دولت

خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ

ز نور رای تو مانند روز گردد شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه