گنجور

 
جامی

فاح ریح الصبا و صاح الدیک

باده درده که صبح شد نزدیک

جام روشن بیار تا برهیم

یک دم از ظلمت شب تاریک

فهم را گم شود سر رشته

چون رود زان میان سخن باریک

پیش هندوی چشم خونریزت

گشته ترکان زبون تر از تازیک

سر عشق از عبارت واعظ

معنیی نازک است و لفظ رکیک

جز تو در دل کسی نیابد جای

صاحب ملک را چه جای شریک

جامی از حیرت تو ره گم کرد

یا دلیلا لمن تحیر فیک

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نصرالله منشی

گشت بدرش جو ماه نو بایک

شد جهان پیش پیرزن تاریک

عراقی

لب لعلش، کزو زنم لبیک

کرد اشارت که: «السلام علیک»

مولانا

ای ظریف جهان سلام علیک

ان دائی و صحتی بیدیک

داروی درد بنده چیست بگو

قبله لو رزقت من شفتیک

از تو آیم بر تو هم به نفیر

[...]

سعدی

بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک

مرد خالی نباشد از بد و نیک

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه