ای که چون غنچه دلی دارم از اندوه تو تنگ
همچو گل چند دورو باشی و چون لاله دو رنگ
جنگ من این همه با بخت از آن ست که تو
با همه صلح کنی با من دلسوخته جنگ
سر زلف تو به دست دگران می بینم
وه که سررشته اقبال برون رفت ز چنگ
گریه نقش خط سبز تو نبرد از دل ما
نشود پاک به شستن ز رخ آینه زنگ
عاقبت وادی هجر تو به پایان آمد
گرچه شد بارگی صبر در آن بادیه لنگ
گر نه صیاد ازل خواست شکار دل ما
چون کمان ساخت ز ابروی تو وز غمزه خدنگ
جامی دلشده را جام دل آن روز شکست
که درآمد به سر کوی تواش پای به سنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس عمیق اندوه و درد ناشی از دوری معشوق میپردازد. او دلش را مانند غنچهای توصیف میکند که از غم معشوق تنگ شده و مثل گلهای رنگارنگ، به تضادهای احساسات خود اشاره میکند. او از جنگی که با بخت و سرنوشتش دارد صحبت کرده و این جنگ را ناشی از این میداند که معشوقش با دیگران صلح میکند اما با او در جدال است.
شاعر به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر دل خود اشاره میکند و میگوید که حتی گریه کردن هم نمیتواند درد او را کاهش دهد. او به پایان دوره هجران اشاره کرده و با وجود تمام رنجها، دلش به یاد معشوق همچنان شاداب است. در نهایت، تصویر بسیار زیبا و غمانگیزی از عشق و جدایی را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چقدر دلش به یاد معشوقش سنگین و شکسته شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که من دلی چون غنچه دارم و از غم تو در تنگی هستم، همچون گل دورو و رنگین باشی و مانند لاله دو رنگ.
هوش مصنوعی: جنگ من با سرنوشت به این خاطر است که تو باید با من، که دلی سوخته دارم، صلح کنی و آرامش برقرار سازی.
هوش مصنوعی: من سر زلف تو را دست دیگران میبینم و افسوس که شانس و اقبال من از دستم رفت.
هوش مصنوعی: گریه ما نمیتواند اثر نقش سبز تو را از دل پاک کند، همانطور که فقط با شستن صورت نمیتوان زنگ آینه را زدود.
هوش مصنوعی: سرانجام راه دوری که به خاطر جدایی تو پیمودم به پایان رسید، هرچند در این مدت زیاد صبر کردم و تحملم به شدت کاهش یافت.
هوش مصنوعی: اگر ناظر ازل، شکار دل ما را طلب نمیکرد، اینگونه از ابروی تو کمان میساخت و از چشمهایت تیر محبت میفرستاد.
هوش مصنوعی: دل عاشق به شدت پریشان شد و دچار شکستگی و درد شد، آن روزی که به محله یا خیابان تو قدم گذاشت و دچار سختی و ناملایمات گردید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.