ای کرده بر هلاک من از اهل عشق نص
جان در تنم ز شوق تو کالطیر فی القفص
بس دلکش است قصه خوبان و زان میان
تو یوسفی و قصه تو احسن القصص
گر صاحب فصوص بدیدی لب تو را
در حکمت مسیح نوشتی هزار فص
بی نسبت است بحث مساوات با سگت
کس نیست بر در تو ازو مطلقا اخص
گفتی چو عزم رخصت پابوس کردمت
یا صاحب العزیمة ایاک والرخص
کم جام غصه ای که ز لعلت نمی خورم
قد مت کم تجر عنی هذه الفصص
تیغ تو بهر قتل کسان نص قاطع است
جامی چگونه سر کشد از مقتضای نص
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از یمن عشق سوره یوسف به حکم نص
شد از میان جمله سور« احسن القصص »
ره رو چنان به عشق که نبود خبر تو را
از سخنی عزایم و آسانی رخص
تو خاتمی و حلقه آن سیر دوریت
[...]
عالم چو خاتمیست که این است عشق قص
از قصهاست قصهٔ عشق احسن القصص
حق در کلام خویش بآیات مستبین
در شأن عشق و رتبه عالیش کرد نص
ارواح ما ز عالم قدسست و کان عشق
[...]
بر بند گوش جان و دل از هر حدیث و نص
بشنو حدیث عشق که هست احسن القصص
بگذر ز جهل و علم مده دل به عقل خاص
رو کن به باب حضرت عشق آن شه اخص
عین اللّه بصیر دل اهل دل بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.