گوشه برقع فتاد از طرف رخ آن ماه را
کشف شد نور تجلی عارف آگاه را
مایل طوبی نیاید سایه سرو قدت
منصب عالی چه لایق همت کوتاه را
در دعا جز دولت وصلت نمی خواهد دلم
یاد کن روزی دعاگویان دولت خواه را
شد کمان قامتم را رشته های اشک زه
تا گشایم بهر صید وصل تیر آه را
بار هجران تو کوه است این تن لاغر چو کاه
طاقت کوهی چنان تا کی بود این کاه را
راه در بند است با کوی تو رو چون آورم
گرنه لطفت بر من بیدل گشاید راه را
کوس خاقانی زند جامی در اقلیم سخن
گر فتد نظمش قبول طبع شروانشاه را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییها و عظمت محبوبش اشاره میکند و از عشق و longing خود برای وصال او سخن میگوید. او به نور و تجلی محبوب در میان عارفان آگاه اشاره میکند و بر نامناسب بودن مقام خود در برابر شایستگیهای محبوب تأکید دارد. همچنین دل به دعا برای رسیدن به وصال محبوب داده و از رنج فراق او و ناتوانی در تحمل این درد میگوید. شاعر میگوید که حتی با زحمت و بیتابی نیز به دنبال پیدا کردن راهی برای رسیدن به محبوب است و اشاره میکند که شعرش در مدح و وصف این محبت و درد ایجاد شده در دلش است.
هوش مصنوعی: در پیلهای که به صورت خانمی برای خود درست کرده بود، گوشهای از آن کنار رفت و زیباییهای چهرهاش نمایان شد. این جلوه، نوری است که دلهای عارفان را روشن میکند و آنها را به معرفتی عمیق میرساند.
هوش مصنوعی: درخت طوبی هرگز سایهاش بر روی قد بلند تو نمیافتد، زیرا مقام والای تو فراتر از آن است که به همت کوچک کسی بسنده کند.
هوش مصنوعی: دل من فقط به فکر رسیدن به توست و در دعا فقط آرزوی وصالت را میکنم. یاد کن از کسانی که در دعاهاشان آرزوی خوشبختی و سعادت را دارند.
هوش مصنوعی: قامتم مثل کمانی شده که با اشکهایم به زانو درآمده، تا با آرزوی وصال، تیر غم را رها کنم.
هوش مصنوعی: بار فراق تو مثل کوهی سنگین است و این بدن ضعیف من مانند کاهی است که تاب و توان تحمل چنین بار سنگینی را ندارد. تا کی میتوانم این کاه را زیر بار سنگینی نگهدارم؟
هوش مصنوعی: راهی که به سوی تو میرود، بسته است. اگر به من لطف کنی و راه را برایم باز کنی، میتوانم به تو برسم.
هوش مصنوعی: خاقانی با شاعرانگی خود در دنیای شعر صدایی بلند دارد و اگر اشعارش مورد توجه و پسند شروانشاه قرار گیرد، میتواند تأثیرگذار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
مرد نابینا ببیند بازیابد راه را
طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا
دلبرا شاها ازین پنجه بیفگن آه را
پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا
[...]
سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را
شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را
خواست یزدان تا ز نسل شاه بنماید به خلق
چون ملکشاه و چو طغرلشاه و سلطانشاه را
خواست دولت تا بود چون آفتاب و مشتری
[...]
شاه را خواهی که بینی، خاک شو درگاه را
ز آبرو آبی بزن درگاه شاهنشاه را
نعل کن چون چتر او دیدی کلاه چرخ را
چاک زن چون روی او دیدی قبای ماه را
چون کله بر سر نشین دزدان افسر جوی را
[...]
در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
مرد نابینا ببیند باز یابد راه را
طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا
دلبرا شاها ازین پنجاه بفکن آه را
پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا
[...]
پاک کن ز آلایش و آرایش خود راه را
تا شوی سرهنگ عالی رتبت این درگاه را
جغدوار اندر خراب این جهان ماوی مگیر
تا شوی باز خشین مر دست شاهنشاه را
نفس تو دجال تست و روح تو عیسی تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.