وقت گل زان گونه کز گل سبزه تر میدمد
کشته آن غمزه را از خاک نشتر میدمد
میزند تیغ قدت در باغ با سرو سهی
بید را زان رو به جای برگ خنجر میدمد
کس نیابد بوی راحت از دل محنت کشم
آری آن ریحان ازین ویرانه کمتر میدمد
مردم چشمم خیال خواب چون بندد دگر
کز خیال آن مژه خارش ز بستر میدمد
کی شود پاک از گیاه غم مرا کشت امید
کِش ز یک جا میکَنَم صد جای دیگر میدمد
از فسون خوان شد فزون سوز من آن دمها که او
بر دل من میدمد گویی در اخگر میدمد
زنده شو جامی که جانبازان تیغ هجر را
از فروغ روی جانان صبح محشر میدمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.