ما خسته خاطریم و دل افگار و دردمند
زان یار جنگجوی و نگار جفاپسند
ای ناچشیده چاشنی درد بیدلان
از حال ما بترس و بر احوال ما مخند
می کرد جا به خاطر ما پند پیش ازین
اکنون که بند عشق قوی شد چه جای پند
ما را میان اهل وفا عشق برکشید
هر جا که می رویم به عشقیم سربلند
بستم به خاکبوس درش رشته امید
بر کاخ عرش می فکند همتم کمند
بس نازک است خاطر رندان درد نوش
ای زاهد فسرده دل ابرام تا به چند
جامی ز نقشها سوی بی نقش راه برد
خود را به نقش بست بر آن شاه نقشبند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس خستگی و دلتنگی عاشقانه سروده شده است. شاعر از درد و رنجی که ناشی از عشق ناهموار و دشوار است صحبت میکند، و به کنایه به کسانی که نسبت به زندگی و احوال عاشقان بیتوجهاند، هشدار میدهد. او به شدت به پند و نصیحتهای پیشین رد میشود و بر عشق و وفاداری تأکید میکند. در نهایت، شاعر امید و ارادهاش را برای رسیدن به عشق نشان میدهد و با عزمی راسخ میخواهد بر موانع غلبه کند.
هوش مصنوعی: ما از یاد و خاطره آن یار پرخاشگر و معشوقه بیرحم، خسته و دلگیر و پر درد هستیم.
هوش مصنوعی: ای کسی که طعم تلخ درد عاشقان را نچشیدهای، از وضعیت ما بترس و به حال ما نخرند.
هوش مصنوعی: او پیش از این برای ما نصیحت میکرد، اما اکنون که عشق به شدت در دل ما جای گرفته، دیگر نصیحت چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: ما را میان افراد وفادار، عشق به اوج رساند و هر جا که برویم، با عشق با افتخار حاضر هستیم.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوهایم، به درب خانهای که در آن زندگی میکنم، چنگ انداختم و با کوشش خود، امیدم را به بلندای آسمانها میدهم.
هوش مصنوعی: دل رندان بسیار حساس و آسیبپذیر است، ای زاهدی که دلتنگ و بیانگیزهای، تا کی میخواهی این حال را تحمل کنی؟
هوش مصنوعی: لباسی که نقش و نگار دارد، شما را به دنیایی بدون نقش و سر و صدا میبرد. خود را در تصویر زیبای آن پادشاهی که هنرمند نقاش است، پیدا کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این ابلهان که بیسببی دشمن منند
بس بُلفضول و یافهدرای و زَنَخ زنند
اندر مصاف مردی، در شرط شرع و دین
چون خنثی و مخنث نه مرد و نه زنند
مانند نقش رسمی بیاصل و معنیاند
[...]
یا ایهااللوند مرا پای خواست بند
تدبیر من بساز بیک تیز باد گند
معشوق من توئی علف بوق من توئی
من بوق میزنم تو دهل دند دند دند
افسوکی بدار و دو سه تیزکی بلحن
[...]
دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند
افتاد پای بنده به دست شکسته بند
باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای
تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند
دست قضای بد ز سر نردبان شوم
[...]
معلوم من نشد که جهانش کجا فکند؟
شادانش کرد گردش ایام یا نژند؟
گیتیش در کدام زمین برگشاد کام؟
گردونش در کدام زمین بر نهاد بند؟
ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ
در مشرقین ز جاه تو کسب ضیا کند
درگاه توست قبلهٔ پاکان و جان من
الا طواف قبلهٔ پاکان کجا کنند
تن را سجود کعبه فریضه است و نقص نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.