به جانب سفر آن ترک تندخو رفته ست
خبر دهید مرا کز کدام سو رفته ست
به گردش ار چه رسیدن نمی توان باری
کشم به دیده غبار رهی که او رفته ست
هزار دل کند از شهر صبر آواره
به هر دیار که با آن رخ نکو رفته ست
چه آب بر جگرم باشد اینچنین که مرا
هم آب دیده ز هجرش هم آبرو رفته ست
به گشت باغ مخوان باغبان مرا زین بیش
که بی جمال وی از باغ رنگ و بو رفته ست
نداده کس خبر از عمر رفته خویشم
اگر چه عمر عزیزم به جست و جو رفته ست
به روز حشر مگر سر برآورد جامی
چنین که از غم هجران به خود فرو رفته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.