به هر منزل که جانان من آنجاست
تنم اینجا ولی جان من آنجاست
من ار دورم بحمدالله که باری
دل بی صبر و سامان من آنجاست
مرا گر نیست جا بر طرف بامش
خوشم کآواز افغان من آنجاست
در آن کشور مسلمانی مجویید
که شوخ نامسلمان من آنجاست
چه حاجت ماه تابان در دیاری
که خورشید درخشان من آنجاست
به تیغ آن مه دلم را می کند چاک
بهانه آنکه پیکان من آنجاست
مخوان جامی جز آنجا گفته خویش
که محبوب سخندان من آنجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.