هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است
پیش اهل دل دلیل دامن پاک من است
دمبدم ای غنچه رعنا مخند از گریه ام
کین چمن را آب و رنگ از چشم نمناک من است
عشق تو نگرفت بالا تا دل و جانم نسوخت
آری این آتش بلند از خار و خاشاک من است
چاشنی شربت مرگم رهاند از داغ هجر
آنچه در کام کسان زهر است تریاک من است
شد تنم فرسوده زیر سنگ بیداد بتان
کشته عشقم من و این سنگها خاک من است
ترک مرهم گو طبیبا کین جراحت بر دلم
یادگار از ناوک بدخوی بی باک من است
گفتمش بردی ز جامی دل به زلف خویش بند
گفت هر صیدی کجا لایق به فتراک من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آبروی حسن از مژگان نمناک من است
صیقل آیینه رویان دیده پاک من است
از نگاه آشنایی می توان کشتن مرا
حلقه های چشم خونریز تو فتراک من است
داغ دارد پیچ و تاب جوهر من خصم را
[...]
جور خوبان غمزدای جان غمناک من است
در محبت آنچه زهر غیر تریاک من است
از غمش شادم و زین غمگین که قدر افزون برش
جیب چاک غیر را از سینه چاک من است
از هوایش آتشم افروخت وقت آمد تمام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.