نامه کز جانان رسد منشور اقبال من است
مهر او بر نامه نقش لوح آمال من است
ذره سان حالم هواداری ست آن خورشید را
یک به یک ذرات عالم شاهد حال من است
هر زمان فال غمی گیرم ز دل در حیرتم
کین دل غلطان به خون یا قرعه فال من است
باد فریاد من افتاده با آن گل رساند
گفت کین گلبانگ مرغ بی پر و بال من است
فکر مرهم بهر چاک سینه ام چند ای طبیب
این جراحت یادگار شوخ قتال من است
گفتمش مالیده ام سر بارها بر پای تو
گفت یک سر کو درین ره کان نه پامال من است
شعر من جامی بیان عشق و خون خوردن بود
این نه دیوان غزل دیوان اعمال من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.