گفتمش ای سخت دل عهد تو سست است از نخست
گفت تا کی گوییم در روی چندین سخت و سست
گفتمش در عاشقی ما رند و بی باکیم و مست
گفت در عاشق کشی ما نیز چالاکیم و چست
گفتمش در خاک محنت دانه می پاشم ز اشک
گفت ازین تخم و زمین جز سبزه حسرت نرست
گفتمش عمری ست می جویم ز لعلت کام دل
گفت عاشق نیست آن کز دوست کام خویش جست
گفتمش گل را به باغ این سرخرویی از کجاست
گفت کز خون دل غنچه ز رشکم چهره شست
گفتمش سررشته ای خواهم به کف سویت گشاد
گفت این سررشته گر اهل دلی در دست توست
گفتم از سنگ جفایت خاطر جامی شکست
گفت چون بر شیشه آید سنگ کی ماند درست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این گفتگو، شاعر به معشوق خود میگوید که عهد و پیمان او سست و غیرقابل اعتماد است. معشوق پاسخ میدهد که چرا باید به این موضوع بیپایان بگویند. شاعر به شجاعت و بیپروا بودن عاشقان اشاره کرده و معشوق نیز به توانایی خود در کشتن عاشقان میبالد. شاعر از درد و رنج خود و اشکها میگوید و معشوق پاسخ میدهد که از این سختیها چیزی جز حسرت به دست نخواهد آمد. شاعر به جستجوی لذت و پاسخ دل از معشوق اشاره میکند و معشوق بیان میکند که عاشق واقعی آن است که از محبوبش چیزی نخواهد. سپس گفتگو به زیبایی گل و ریشهاش میکشد و معشوق توضیح میدهد که زیبایی از درد عاشق نشأت میگیرد. در نهایت، شاعر از شکست قلبش از سنگ جفا میگوید و معشوق اشاره میکند که وقتی سنگ بر شیشه بیفتد، شیشه دیگر سالم نمیماند. این گفتگو به عمق احساسات عاشقانه و درد و رنج آنها پرداخته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای دل سخت و بیاحساس، پیمان تو از همان ابتدا ضعیف بوده است. او پاسخ داد که تا کی باید درباره این تضاد میان سختی و سستی گفتگو کنیم؟
هوش مصنوعی: گفتم که ما در عشق شجاع و بیپروا و سرمست هستیم. او پاسخ داد که در دل شکنی عاشقان نیز ما بسیار سریع و چالاک عمل میکنیم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که در شرایط سخت و دشوار، با اشکهای خود بذر ناامیدی میکارم. او پاسخ داد که از این بذر و زمین، جز حسرت و آرزو چیزی نمیروید.
هوش مصنوعی: به او گفتم که سالهاست برای بهدست آوردن لعل تو تلاش میکنم. او پاسخ داد که عاشق واقعی کسی نیست که فقط به دنبال کام دل خود از دوست باشد.
هوش مصنوعی: از او پرسیدم که این گل زیبا در باغ از کجا آمده است. او پاسخ داد که این گل از عشق و غم دل جوانه زده و به خاطر حسادت، چهرهاش را از خون دل شسته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که میخواهم راهی به سوی تو پیدا کنم. او پاسخ داد که اگر دل تو پاک و اهل محبت باشد، خودت میتوانی این راه را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: گفتم که سنگدلی تو باعث شکستن دلم شده است. او پاسخ داد وقتی سنگ به شیشه برخورد کند، شیشه سالم نمیماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
[...]
رای نورانی او جز آفتاب چرخ نیست
زانکه نورش در جهان نزدیک هست و دور هست
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست
هفتگردون در کف پیمان سلطان سنجر است
جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست
کیست در عالم که او سلطان سلطان سنجر است
گرچهگیتی روشنیگیرد ز نور آفتاب
[...]
توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزهدار امروز هستم بتپرست
از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت
وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست
رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد
[...]
تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست
از می احسان او گیتی پر از هشیار روست
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بود و هست
از دوات کله گیسوی منیر افسر بکلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.