دلبر برفت و بر دل تنگم نظر نکرد
وز آه سوزناک جهانی حذر نکرد
بگرفت اشک ما دو جهان سر به سر ولی
آن بی وفا ز لطف سوی ما گذر نکرد
آهم گذشت و بر فلک هفتمین رسید
وز هیچ نوع در دل سختش اثر نکرد
دانی که دیده ی من مهجور مستمند
بی روی آن نگار نظر در قمر نکرد
دادم به باد عمر عزیز و به عمر خویش
یک بوسه ام نداد که خون در جگر نکرد
دل با وجود آن لب شیرین همچو قند
هیچ التفات باز به سوی شکر نکرد
مسکین دل ضعیف جفادیده در جهان
جز بندگی یار گناهی دگر نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جدایی محبوبش و درد و اندوه ناشی از آن سخن میگوید. او میگوید که محبوب هیچ توجهی به حال دل تنگ او ندارد و با وجود همه آلامش، باز هم به او رحم نمیکند. اشکهایش دو جهان را پر کرده، اما بیوفایی محبوبش او را تنها گذاشته است. او احساس میکند که دردش به آسمان رسیده و هیچ تأثیری بر دل سرد محبوبش نگذاشته است. شاعر میگوید که در تمام مدت غم و رنج، تنها یک بوسه از محبوبش دریافت نکرده و حتی به لبهای شیرینش هم التفاتی نداشته است. در نهایت، او خود را مسکینی میداند که تنها گناهش عشق به یار است.
هوش مصنوعی: عشقم رفت و به دل ناراحت من توجهی نکرد و از صدای غمانگیز من هم دوری نجست.
هوش مصنوعی: اشکهای ما هر دو جهان را تحتتأثیر قرار داد، اما اوی بیوفا به خاطر لطفش حتی نگاهی به ما هم نکرد.
هوش مصنوعی: آه و نالهام به مرحلهای رسید که به آسمانهای بلند هم رسید، اما هیچ نوع تاثیری بر دل بیرحمش نگذاشت.
هوش مصنوعی: میدانی چشمان من از آن معشوق دور مانده و بیاین که به رویش نگاه کنم، به ماه هم ننگریسته است.
هوش مصنوعی: من عمر گرانبهایم را به باد دادم و حتی یک بوسه هم از خودم نگرفتم که همیشه حسرتش در دلم باقی ماند.
هوش مصنوعی: دل با وجود آن لب شیرین شبیه قند، هیچ توجهی به سوی شکر نکرد.
هوش مصنوعی: دل زبون و ضعیف من که در این دنیا جز خدمت به محبوب کار دیگری نکرده، هیچ گناهی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کو چو شمع ز آتش دل تاج سر نکرد
سر در میان مجلس عشّاق بر نکرد
بر خط عشق ماه رخان چو قلم کسی
ننهاد سر که همچو قلم ترک سر نکرد
آنکس شکست قلب که بیمش ز جان نبود
[...]
رو بر رَهَش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیلِ سرشک ما ز دلش کین به در نَبُرد
در سنگِ خاره قطرهٔ باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوانِ دلاور نگاهدار
[...]
بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد
کردیم ناله در دل سختش اثر نکرد
خاک رهش شدیم که بوسیم پای او
از سرکشی و ناز بر آنجا گذر نکرد
ما را چه سود اشک چو سیم و رخ چو زر
[...]
سوز حدیث شمع زبان را خبر نکرد
حرف سر زبان بدل کی اثر نکرد
غوغای رستخیز برآید ز عاشقان
آن مست نازنین چه سر از خواب بر نکرد
طوبی که سرفرازی باغ بهشت یافت
[...]
از جیب حسن سرو قدی سر بدر نکرد
کز خجلت تو خاک مذلت به سر نکرد
برق اجل به خرمنی آتش نزد دلیل
تا مشورت به خوی تو بیدادگر نکرد
چشمت ز گوشهای یزک غمزه سر نداد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.