دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد
دردم به دل رسید و دلم را دوا نکرد
برکند یکسره دل نامهربان ز ما
فکری به هیچ حال ز روز جزا نکرد
ما را میان خون دل و دیده غرقه دید
رحمی بدین غریب ز بهر خدا نکرد
بسیار امید داد مرا بر وفای خویش
لیکن ز صد امید یکی را وفا نکرد
کوس جفا و جور بزد در دیار جان
بر عاشقان خویش دل و دین رها نکرد
کردیم جان به ناوک دلدوز او اسیر
احسنت و راستی که یکی را خطا نکرد
یک ذره در وجود من خسته دل نماند
کاندر زمان عشق تو میل هوا نکرد
ننشست مدّعی ز تکاپوی در جهان
تا عاقبت مراد دل از ما جدا نکرد
یک پیرهن ز وصل نپوشید بیش جان
کاندر غم فراق رخ او قبا نکرد
ای دل ز دوست جمله جهان کام یافتند
لیکن به حال زار تو غیر از جفا نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج عاشقانه است. شاعر از جدایی دلدار خود و بیرحمی او سخن میگوید و تأکید میکند که او هرگز دردی را که کشیده، دوا نکرده است. شاعر از امیدهای بیاساسی که به وفای معشوق داشته، حرف میزند و میگوید که هیچیک از آن امیدها به حقیقت نپیوسته است. او همواره در رنج و غم، بخصوص به خاطر فراق معشوق، گرفتار است و به نوعی به تکرار این دردها در زندگی خود اشاره میکند. در نهایت، شاعر از وضعیت زار دلش پرده برمیدارد و میگوید که تنها جفا و نادیده گرفتنش نصیبش شده و هیچ چیز جز درد را تجربه نکرده است.
هوش مصنوعی: عشق محبوب رفت و هیچ چیزی از آرزوهای ما را برآورده نکرد. درد من به دل رسید و نتوانستیم درمانی برای دل خود پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: دل بیرحم و بیعاطفهاش را از ما جدا کرد و هیچ فکری دربارهی روز جزا و عواقب آن نداشت.
هوش مصنوعی: ما در حالتی دشوار و پر درد، با چشمانی اشکبار به سر میبریم، اما هیچ کس به خاطر خدا نسبت به ما رحم و شفقتی نداشته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از امیدها به من دادید که به قول خود وفادار خواهید بود، اما از میان تمام آن امیدها، تنها یکی هم محقق نشد.
هوش مصنوعی: آوای ظلم و ستم در سرزمین عشق طنینانداز شد، اما عاشقان همچنان دل و ایمان خود را رها نکردند.
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای تیرهای دلنشین او کردهایم. واقعاً جا دارد که بگوییم هیچکس در این مسیر اشتباهی نکرده است.
هوش مصنوعی: در وجود من، حتی یک ذره دلتنگی باقی نمانده است، زیرا در زمان عشق تو هیچ میلی به دنیا و خواستههای آن ندارم.
هوش مصنوعی: مدعی هرگز نتوانست آرام بگیرد و از تلاش در دنیا دست بکشد تا اینکه در نهایت خواسته دلش از ما جدا نشد.
هوش مصنوعی: دیگر از عشق تو لباس شادی نپوشیدم، چرا که در غم دوری تو، هیچ لباسی نتوانسته است رونق و زیبایی او را به من بازگرداند.
هوش مصنوعی: ای دل، همه مردم از دوست خوشبخت شدهاند، اما تو تنها به جز بدی و آزردگی چیزی نصیبت نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد
او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد
این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد
هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
خیاط روزگار به بالای هیچ کس
پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
[...]
لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع میزنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
[...]
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
خرم تنی که حاصل عمر عزیز را
با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد
دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد
صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد
بردم هزار قصه حاجت به نزد یار
القصه شد روان و حاجت روا نکرد
از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.