گنجور

 
جهان ملک خاتون

دلدار رفت و کام دل ما روا نکرد

دردم به دل رسید و دلم را دوا نکرد

برکند یکسره دل نامهربان ز ما

فکری به هیچ حال ز روز جزا نکرد

ما را میان خون دل و دیده غرقه دید

رحمی بدین غریب ز بهر خدا نکرد

بسیار امید داد مرا بر وفای خویش

لیکن ز صد امید یکی را وفا نکرد

کوس جفا و جور بزد در دیار جان

بر عاشقان خویش دل و دین رها نکرد

کردیم جان به ناوک دلدوز او اسیر

احسنت و راستی که یکی را خطا نکرد

یک ذره در وجود من خسته دل نماند

کاندر زمان عشق تو میل هوا نکرد

ننشست مدّعی ز تکاپوی در جهان

تا عاقبت مراد دل از ما جدا نکرد

یک پیرهن ز وصل نپوشید بیش جان

کاندر غم فراق رخ او قبا نکرد

ای دل ز دوست جمله جهان کام یافتند

لیکن به حال زار تو غیر از جفا نکرد

 
 
 
منوچهری

اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد

کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد

او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد

این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد

خاقانی

هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد

هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد

خیاط روزگار به بالای هیچ کس

پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد

نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد

[...]

مولانا

لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد

ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد

تشنیع می‌زنی که جفا کرد آن نگار

خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد

عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد

[...]

سعدی

دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود

دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد

خرم تنی که حاصل عمر عزیز را

با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد

سلمان ساوجی

دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد

صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد

بردم هزار قصه حاجت به نزد یار

القصه شد روان و حاجت روا نکرد

از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه