کدام دل که به داغ فراق بریان نیست
کدام دیده ی جان بی رخ تو گریان نیست
به جان رسید مرا دل ز روز درد فراق
شب فراق مرا گوییا که پایان نیست
اگر تو تلخ بگویی ورم برنجانی
به جان تو که مرا تلخ تر ز هجران نیست
اگرچه گشته بعیدم ز روی چون ماهت
کدام جان که به عید رخ تو قربان نیست
بگو که تا به کیم وعده می دهی بر صبر
عزیز من چه کنم چون دلم به فرمان نیست
ز سوز عشق تو دردیست بر دلم جانا
که در جهانش بجز وصل دوست درمان نیست
به هر طریق که باشد میان مجلس انس
یقین که صعب تر از صحبت گرانجان نیست
اگرچه لاله و گل در جهان بود بسیار
ولی چو بلبل طبعم به شاخساران نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج فراق محبوب سخن میگوید و به عمق این احساسات اشاره میکند. او میگوید که هیچ دل و چشمی نیست که از غم دوری محبوب نرنجیده باشد. عشق و جدایی به شدت بر جان او تأثیر گذاشته و هیچ راهی برای تسکین این درد جز وصال محبوب وجود ندارد. شاعر از وعدههای صبر میپرسد و احساس میکند که دلش تحت فرمان او نیست. در نهایت، او تأکید میکند که هر چند زیباییهای دیگر در جهان وجود دارد، اما تنها عشق اوست که میتواند جان او را شاداب کند.
هوش مصنوعی: کدام دلی هست که از درد جدایی نسوخته باشد؟ کدام چشمی هست که از دیدن تو اشک نریزد؟
هوش مصنوعی: دل من از شدت رنج و درد ناشی از دوری و جدایی به تنگ آمده است، انگار که این دوری هرگز تمام نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر تو به من کلام تلخی بگویی و مرا ناراحت کنی، به جان تو که من از رنج دوری و جدایی، سختتر از آن تلخی را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر دوری تو از من، حسرت دیدن رویِ زیبات را دارم، اما کدام دل و جان میتواند باشد که بخواهد جانش را در روز عید برای چهرهی تو فدای کند؟
هوش مصنوعی: بگو تا کی به من وعده میدهی و من را صبور نگه میدارید؟ عزیز من، چه کار کنم وقتی که دل من تحت کنترل نیست؟
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که دلم دچار دردی عمیق باشد، عشقم، و درمانی جز وصال تو در این دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرطور که باشد، در جمع دوستان، مطمئناً نمیشود گفت که گفتوگو با افراد سنگینخواب و بیروح سختتر از این صحبتهاست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در دنیا گلها و لالههای زیادی وجود دارد، اما روح من مثل بلبل به باغ و شاخههای درختان تعلق ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرچه جانان کسرا عزیز چون جان نیست
مرا جهان و سرو جان بجای جانان نیست
نباشد انده جانان چو آمد انده جان
مراست انده جانان و انده جان نیست
شفا و راحت جان من آن دو مرجان بود
[...]
مرا به درد فراق تو هیچ درمان نیست
به غیر آتش عشق رخ تو در جان نیست
تو جانی و ز برم دور می شوی چه کنم
ز جان مفارقت ای نور دیده آسان نیست
مرا نیاز به روز وصال بسیارست
[...]
علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست
به چشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست
ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود
دلیل راهروان کس درین بیابان نیست
ز بهر تن زرهی نیست به ز نقش حصیر
[...]
کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست
به روزنامه خورشید، مد احسان نیست
نوشته اند به خون جگر برات مرا
ز فکر نعمت الوان دلم پریشان نیست
صدف به کد یمین رزق خویش می گیرد
[...]
به دور چشم توام التجا به دوران نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.