مرا به درد فراق تو هیچ درمان نیست
به غیر آتش عشق رخ تو در جان نیست
تو جانی و ز برم دور می شوی چه کنم
ز جان مفارقت ای نور دیده آسان نیست
مرا نیاز به روز وصال بسیارست
شب فراق ترا گوییا که پایان نیست
میان صحن چمن صبحدم گذر کردم
به قد و قامت تو هیچ سرو بستان نیست
نظر به روی گلم اوفتاد تا دانی
که چون رخ تو گلی در همه گلستان نیست
صبا به دوست چرا حال ما نمی گویی
مگر ترا ره رفتن به کوی جانان نیست
بگو که بی تو به جان آمدم چرا آخر
نصیب ما ز وصال تو غیر حرمان نیست
بعیدم از رخ چون ماهت ای پری پیکر
کدام جان که به عید رخ تو قربان نیست
به دوری از برم ای جان مکوش چندینی
که در جهان بتر از درد روز هجران نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج فراق معشوق است. شاعر از بیتابی و سوز عشق به محبوب خود سخن میگوید و اینکه هیچ درمانی برای این درد جز عشق او وجود ندارد. او احساس میکند که دوری از محبوبش بسیار سخت و ناگوار است و امید بسیاری به روز وصال دارد. شاعر در وصف زیبایی محبوب، او را بهترین و زیباترین در میان تمامی موجودات میداند و از نسیم صبح میخواهد که حال او را به محبوبش برساند. همچنین او به شدت از بیخبری از حال محبوب رنج میبرد و به دوری از او اشاره میکند که یکی از بزرگترین دردها در زندگیاش است.
هوش مصنوعی: درد جدایی تو هیچ درمانی ندارد و جز آتش عشق تو در دل من چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو زندگیام هستی و از من دور میشوی، نمیدانم چه کنم. جدایی از تو برایم خیلی سخت و دشوار است، ای روشنی چشمانم.
هوش مصنوعی: من به دیدار تو بسیار محتاجم، اما انگار شب جدایی پایان ندارد و زمان برای من بینهایت کش میآید.
هوش مصنوعی: در صبح زود در میان چمن قدم زدم و متوجه شدم که هیچ درخت سرو دیگری به زیبایی و قامت تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی به چهرهی زیبای من نگاه کردی، متوجه خواهی شد که هیچ گلی در کل گلستان به زیبایی چهرهات نیست.
هوش مصنوعی: آیا نمیتوانی از حال ما به دوست بگویی؟ مگر اینکه خودت راهی به سوی محبوب نداری؟
هوش مصنوعی: بگو که در غیبت تو چه عذابی را تحمل میکنم، چرا که جز ناکامی و دوری از تو، چیزی برای من باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هیچکس نمیتواند زیبایی صورت ماهسان تو را نادیده بگیرد و کسی نیست که آرزوی قربانی شدن برای جمال تو را نداشته باشد.
هوش مصنوعی: ای جان، برای دوری از من زحمت نکش، چون در این دنیا هیچ دردی بدتر از درد جدایی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرچه جانان کسرا عزیز چون جان نیست
مرا جهان و سرو جان بجای جانان نیست
نباشد انده جانان چو آمد انده جان
مراست انده جانان و انده جان نیست
شفا و راحت جان من آن دو مرجان بود
[...]
هزار محنت و غم چون فراق یاران نیست
هزار غم چو غم عشق غمگساران نیست
برفتم از نظر آن دلفریب و می گفتم
ترحّمت چه سبب بر امیدواران نیست
ز دیده اشک روان می رود ز هجر چه سود
[...]
علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست
به چشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست
ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود
دلیل راهروان کس درین بیابان نیست
ز بهر تن زرهی نیست به ز نقش حصیر
[...]
کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست
به روزنامه خورشید، مد احسان نیست
نوشته اند به خون جگر برات مرا
ز فکر نعمت الوان دلم پریشان نیست
صدف به کد یمین رزق خویش می گیرد
[...]
به دور چشم توام التجا به دوران نیست
نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست
فریب خورده دام نگاه می داند
که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست
ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.