گنجور

 
جهان ملک خاتون

الهی شکر و فضلت را کران نیست

که را حمد و ثنایت در زبان نیست

توکل کرده ی دریای حق را

به گلّه هیچ محتاج شبان نیست

به گنج درّ معنی کم تو دادی

مرا چندان شعف بر پاسبان نیست

یکی برگ درختی کو نه ذکرت

کند گویا که آن در بوستان نیست

گلی کان نشکفاند باد لطفت

یقین دانم که اندر گلستان نیست

چه پرسی حال زار ناتوانان

که کس را یک نظر بر ناتوان نیست

چو سروش جای دادی بر دل خاک

از آن قدی چنان در بوستان نیست

بجز درگاه لطفت ای جهاندار

تو می دانی مرا جا و مکان نیست

ز هجر مدعی ما را به گیتی

به جز درگاه تو دارالامان نیست

ترا باشد به عالم بنده بسیار

ولی چون من غریبی در جهان نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فخرالدین اسعد گرگانی

خدای من بتا بر آسمان نیست

اگر بر من دل تو مهربان نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق

مرا باری در ینحالت زبان نیست

دل اندیشه و طبع بیان نیست

چگونه مرثیت گویم شهی را

که مثلش زیر چرخ آسمان نیست

زرنج دل چنان بسته زبانم

[...]

نظامی

حدیث خسرو و شیرین نهان نیست

وزان شیرین‌تر الحق داستان نیست

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
امیرخسرو دهلوی

دل ما را ز دست غم امان نیست

نشان شادمانی در جهان نیست

جهان پر آشنا و من به غم غرق

که دریای محبت را کران نیست

کسی کو یک زمان در عمر خوش بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه