چه باشد ار ز من خسته دل تو یاد آری
ز روزگار وصال و ز عهد دلداری
مکن تو عهد فراموش و مگسل آن پیمان
مکش چو سرو سر از ما اگر وفاداری
ز جور و غصه بیازرده ای دل ما را
چه باشد ار ز وصالم به لطف باز آری
ندادیم شبکی کام دل ز لعل لبم
ببردی از من بیچاره دل به عیاری
عزیز مصر دل خلق عالمی بودم
مکن چنین به عزیزان کسی کند خواری؟
به خواب دیده ام آن روی همچو ماهوشش
چه باشد ار بنماید دمی به بیداری
به چشم مست و سر زلف دل ز ما بربود
نداد کام دل ما زهی سیه کاری
نهاد بار جهان بر دل من آن دلبر
وفا نکرد و جفا می کند به سر باری
منم تو را ز جهان بنده ای بدار مرا
که آن زمان به تو زیبا بود جهانداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به معشوق خود میگوید که اگر هنوز به او فکر کند و یاد روزهای خوب را زنده کند، دل او را شاد خواهد کرد. او از معشوق میخواهد که پیمان عشق را فراموش نکند و دلتنگیهای دلزده را کم کند. شاعر به یاد روزهایی که در کنار هم بودند اشاره میکند و از بیوفایی و غم ناشی از جدایی میگوید. او خود را بنده عشق معشوق میداند و از او میخواهد که وفا کند و به درد و رنجی که بر دلش گذاشته، پایان دهد. شاعر از زیبایی معشوق و تاثیر آن بر زندگیاش سخن میگوید و از او میخواهد که یادش را فراموش نکند.
هوش مصنوعی: اگر تو از روزهای خوشی که با هم داشتیم و پیمان عشقمان یاد کنی، چه عیبی دارد اگر من حالا دلی شکسته دارم؟
هوش مصنوعی: به پیمانی که بستهای فکر کن و آن را فراموش نکن. اگر از ما جدا شوی، مانند درخت سرو نخواهی بود که به وفاداریاش ادامه دهد.
هوش مصنوعی: اگر دل ما از ظلم و غم آزرده است، چه اهمیتی دارد اگر تو به مهربانی از وصال و نزدیکیام دور شوی؟
هوش مصنوعی: ما در دل شب به خاطر زیبایی لبهات نتوانستیم آرامش پیدا کنیم، و این باعث شد که دل من بیچاره به فریب و نیرنگ دچار شود.
هوش مصنوعی: من در دل مردم جهان عزیز و محترم بودم، چرا باید به عزیزان کسی خشونت و بیاحترامی کنم؟
هوش مصنوعی: در خواب دیدهام که چهرهای زیبا و همچون ماه دارد. اگر فقط یک لحظه در بیداری به من نشان داده شود، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: با چشمان خمار و موهای خوشفرمش دل ما را به تسخیر درآورد، اما هیچ چیزی به ما نداد و این واقعا کار بدی بود.
هوش مصنوعی: عشق و محبت آن معشوق باعث شده که بار سنگینی بر دوش من باشد. اما او به وعدههایش وفا نکرد و به جای آن، هر روز بر سختیها و آلام من میافزاید.
هوش مصنوعی: من از تو میخواهم که مرا در نظر بگیری و محبت کنی، زیرا زمانی که تو به من توجه کنی، زندگی و سلطنت برای من زیبا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.