ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
بدان دو زلف سیه روز من سیه داری
طلب همیکنی آزار من، خداوندا
روا بود که مرا بیگنه بیازاری؟
کسی که پای تو بوسد چگونه دل دهدت
که همچنین بگزافش ز دست بگذاری؟
بنفشه قد و سمن موی و لاله اشکم از آنک
بنفشه جعد و سمن ساق و لاله رخساری
گهی بگریم بر یاد تو بصد حسرت
گهی بنالم در عشق تو بصد زاری
اگر هزار چو من در فراق خود بکشی
از آنت باک نیاید ، زهی ستمگاری!
مکن برنج گرفتار بیش ازین دل من
کزان بود بقیامت ترا گرفتاری
ز دست جور توام کشته گیر ، اگر ندهد
مرا عنایت عدل خدایگان یاری
علاء دولت ، شاهی ، که دولت تیغش
ببرد از سر بدخواه باد جباری
خدایگانی کاجرام چرخ را با او
منازعت نرسد در بلند مقداری
بعهد دولت او در جوار افضالش
برست دیدهٔ فتنه ز رنج بیداری
بدوست طایفهٔ شرع را قوی دستی
وز وست قاعدهٔ شرک را نگونساری
چو ابر بارد هنگام مکرمت کف او
ولیک عادت او نیست جز گهرباری
مظفرا ، تویی از خسروان ، که در گیتی
بدانچه یافته ای ، از علو ، سزاواری
نجوم چرخ نیارند زد همی ز حیا
بپیش کثرت فضل تو لاف بسیاری
ستاره را نرود با تو هیچ بوالعجبی
زمانه را نرود با تو هیچ مکاری
کسی که با تو طریق مخالفت سپرد
بیک زمانه بدو چنگ فناش بسپاری
بتیر تیز ، فلک را اگر بخواهی تو
ز سقف دایرهٔ آسمان فرود آری
بپایگاه و برفعت تو سپهر تأثیری
بدستگاه و بحشمت زمانه آثاری
حریم صدر تو احرار از آن گزیدستند
که از جفای زمانه پناه احراری
همیشه تا که جهان راست فعل بد عهدی
همیشه تا که فلک راست پیش غداری
امانت باد ز دست فنا و قهر ، که تو
فنای مبتدعانی و قهر کفاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به بیان عشق و دردهای ناشی از آن میپردازد. شاعر با بیانی دلگداز از زخمهای عشق و تلخی زندگی میگوید. او از ظلم و ستمی که از طرف معشوق متحمل شده، شکایت میکند و به چشمانش که همیشه غمگین هستند، اشاره میکند. شاعر از عذابی که در عشق متحمل میشود سخن میگوید و از معشوق میخواهد که بیش از این دلش را زخمخوردۀ خود نکند. اشعار به زیباییهای معشوق و همچنین رنج و حسرت شاعر در دوری و فراق اشاره دارد. در نهایت، او بر تغییرات زمان و تقدیر تأکید میکند و میگوید که عشق و ستمگری همیشه در جهان باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: از عشق تو، ای زیبای چشمنواز، من سختیها و اندوههای زیادی را تجربه کردم و بدن ضعیفم به بیاحترامی دچار شد.
هوش مصنوعی: سختیها و دردهایی که بر من وارد میشوند، به هیچ وجه نمیتوانند از خوشیها و لذتها بکاهند؛ زیرا با وجود تمام مشکلات و زحماتی که میکشم، هنوز هم به دنبال شادی و خوشی هستم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی عیش و خوشی من را به چالش بکشی، باید بدانی که این دو چشم غمناک چه تاثیری بر من دارد. همچنین، موهای سیاه من نیز نشاندهنده روزهایی تاریک و ناخوشایند است که تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: خداوند، آیا درست است که بیدلیل و بدون گناهی که دارم، مرا آزار میدهی و از من عذاب میخواهی؟
هوش مصنوعی: کسی که برای تو ارزش قائل است و پای تو را میبوسد، چگونه میتواند دلش را به تو بدهد در حالی که به راحتی میتواند تو را ترک کند؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییهای یک شخص میپردازد. در آن، بیان شده که فردی با موهایی شبیه به سمن، قدی چون بنفشه و صورتی زیبا مانند لاله دارد. همچنین، به توصیف جذابیت و ویژگیهای ظاهری او در مقایسه با گلها و گیاهان مختلف پرداخته شده است. به طور کلی، شاعر از زیباییهای ظاهری شخص سخن میگوید و او را به گلها تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: گاهی بر یاد تو به شدت میزنم اشک و حسرت میریزم، و گاهی به خاطر عشق تو با دل دردمند و نالههای بسیار، شکایت میکنم.
هوش مصنوعی: اگر هزار نفر مانند من در غم دوری تو جان بدهند، برای تو اهمیتی نخواهد داشت. تو واقعا بیرحم و ستمگر هستی!
هوش مصنوعی: دل من را بیشتر از این در آزار و زحمت نگذار، زیرا که در روز قیامت، تو خود در درد و مصیبت خواهی بود.
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم تو من به مرگ نزدیک شدم، اگر خداوند در بخشش خود به من کمک نکند.
هوش مصنوعی: علاء دولت به معنای علو و برتری در سلطنت است و در این بیت به شاهی اشاره میشود که با قدرت و اقتدار خود میتواند دشمنانش را از میان بردارد. این قدرت او به اندازهای است که هیچکس جرات مخالفت با او را نداشته باشد و همواره در امنیت به سر ببرد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ من با کسی که برتر از من است در قدرت چرخش و بلند مرتبه بودن، درگیر نمیشود.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت او، در کنار برتری و بزرگیاش، چشمها از مشکلات و سختیهای بیداری و زحمت دور میشود.
هوش مصنوعی: دوستداران دین و مذهب، نیرویی قدرتمند دارند و کسانی که به اصول و قواعد شرک پایبندند، در وضعیتی ناگوار و ناتوان به سر میبرند.
هوش مصنوعی: زمانی که او به نیکی میبخشد، مانند ابر باران میبارد، اما این رفتار او عادت همیشگیاش نیست و تنها گاهگاه قطرات ارزشمند میریزد.
هوش مصنوعی: مظفر، تو از میان پادشاهان هستی که در دنیا به آنچه که به دست آوردهای، از نظر برتری و مقام شایستهای.
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده است که به علت حیا و احترام به فضایل تو، ستارگان یا نجوم نمیتوانند به چرخش خود ادامه دهند و از این رو، از بیان سخنان بزرگ و پرماجرا خودداری میکنند. به عبارت دیگر، عظمت و فضایل تو چنان است که حتی طبیعت هم به وجد آمده و از خود ناتوان میماند.
هوش مصنوعی: ستاره هیچ وقت با تو هیچ اتفاق عجیبی نمیافتد و زمانه هم هیچ فریبی با تو نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: کسی که برای تو راه مخالفت را انتخاب کرده است، در یک لحظه به دست فنا و نابودی سپرده خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با سرعت و قدرت زیاد، میتوانی آسمان را به چالش بکشی و از سقف دایرهای آن پایین بیایی.
هوش مصنوعی: در بلندای تو، آسمان تأثیری ندارد و در شکوه تو، زمان هیچ نشانی از خود برجا نمیگذارد.
هوش مصنوعی: دلهای آزاده به خاطر عشق و محبت به تو از آسیبهای زمانه پناهبردهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که همیشه تا زمانی که جهان بر اساس رفتار ناپسند قرار دارد و زمان به ما خیانت میکند، باید منتظر بدعهدی و فریبکاری باشیم. به عبارتی دیگر، در جهانی که ناپایداری و تغییرات منفی حاکم است، انسانها باید احتیاط کنند و از فریبکاری دوری کنند.
هوش مصنوعی: نگذار که امانت به دست زوال و خشونت بیفتد، زیرا تو خود زوالآور مبتدعان و قهرکننده کافران هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
بر بدایع نظم تو ای فریدالدین
طویلههای گهر را نماند مقداری
نه باغ طبع تو را هست جز ادب شجری
نه شاخ لفظ تو را هست جز هنر باری
به گرد تو نرسند اهل نظم و نثر امروز
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.