نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
خدای، مُلک نبخشد به ناسزاواری
به روزگار تو نیکی رسید و روز بدی
میان نیک و بد از تیغ توست دیداری
اگر به روم شود یک مبارز از سپهت
بتی نمانَد در مُلک روم و زناری
موافق تو بهاقبال تو سرافرازست
مخالف تو نباشد مگر نگونساری
مراد و کار تو دولت چنان همی سازد
که در جهان نرود بیمراد تو کاری
عماد دولت نعمت فدای خدمت کرد
بهمال گشت جمال تورا خریداری
درخت و باغ عمادی که ساخته است تو را
ز باغ و قبهٔ کسری به است بسیاری
چنین درخت و چنین باغ تا جهان بودست
کسی نداد نشان و ندید دیاری
ز زر ناب گهر بر درخت طاوسی
میان باغ ز یاقوت سرخگلزاری
نشاند بر سر صندوق باز نعره زنان
نمود با دم طاوس خوب کرداری
چهارگاو و دو مردند در میانهٔ باغ
همی زنند به گرد درخت هنجاری
زمشک و عنبر و یاقوت و لعل و مروارید
نهاده بر سر هر شاخگونهگون باری
ازین جواهر وزین عطرها هزار یکی
گهرفروشی هرگز ندید و عطاری
اگر به شرح بگویم صفات این مجلس
نماندم ملکا فکرتی وگفتاری
سپاهدار تو شاها چنین کند خدمت
کراست در همه عالم چنین سپهداری
ز بهر دیدن دیدار تو گهربارست
که دیده در همه گیتی چنین گهرباری
نثارکرد زدینار و خواستی ملکا
که هدیه کردی جانی به جای دیناری
اگر بخواهی امروز جان برافشاند
که مال را نبود قیمتی و مقداری
همیشه تا که بود در زمانه حیوانی
همیشه تاکه بود بر سپهر سیاری
همه جهان چو یکی نقطه باد درکف تو
بهگرد نقطه زحکمتکشیده پرگاری
تو جام بادهٔ عنابگون گرفته بهدست
مخالف تو بهدست بلا گرفتاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیت و ویژگیهای بارز یک پادشاه میپردازد که او را بینظیر و سزاوار قدرت و عظمت میداند. شاعر به ستایش صفات خوب پادشاه میپردازد و از آثار نیک و خوشی که در دوران او به وجود آمده، صحبت میکند. به تصویر کشیدن باغی زیبا و پر از جواهرات و نعمتها، نمادی از شکوه و رونق دوران سلطنت اوست. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هیچ کس به اندازه او در خدمت به بندگان و برقراری عدالت و امنیت موفق نبوده است. در نهایت، شاعر میگوید که در زمان حکومت او، دنیا به او به عنوان مرکزی برای قدرت و ثروت مینگرد و هیچ چیز ارزشمندتر از جان او در برابر چشمان او نیست.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ حاکمی به عظمت و شکوه تو وجود نداشته است و خداوند نیز برای یاریات در این جهان کسی را نیافریده است.
هوش مصنوعی: دیدار تو در این جهان بسیار مبارک است، زیرا کسی مانند تو لایق چنین دیداری است.
هوش مصنوعی: تو یقیناً شایستهی سلطنت هستی و خداوند به کسی که شایسته نیست، قدرت و سلطنت نمیدهد.
هوش مصنوعی: در زمان تو، خوب و نیکویی به وجود آمده و روزهای بد میان نیک و بد به واسطهی تندروی و قضاوت سخت تو قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: اگر یکی از جنگجویان تو به روم بیاید، دیگر هیچ نشانهای از بتها در سرزمین روم و زناری باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: موفقیت و خوشبختی تو به خاطر مثبتنگری و روحیهی خوب تو است، و کسی که با تو نیست، فقط در حال نزول و افول قرار دارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که سرنوشت و قدرت تو بهگونهای رقم میخورد که هیچ چیزی در دنیا بدون دستیابی به خواستهها و آرزوهای تو به انجام نمیرسد.
هوش مصنوعی: عماد دولت برای خدمت به تو، ثروت و نعمت خود را فدای تو کرد و به این ترتیب، زیبایی تو را به دست آورد.
هوش مصنوعی: درخت و باغی که تو را ایجاد کرده، از باغ و قبهٔ کسری زیباتر است.
هوش مصنوعی: درخت و باغی به این زیبایی تا زمانی که جهان هست، وجود نداشته و هیچکس نشانی از آن نداشته و دیاری را ندیده است.
هوش مصنوعی: در باغی پر از گلهای سرخ، جواهری از زر خالص بر درخت طاووس قرار دارد.
هوش مصنوعی: در کنار صندوق، با صدای بلند و نالهای دلخراش، طاووس زیبایی را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: در وسط باغ، چهار گاو به همراه دو مرد در حال چرخیدن و گرداندن درختی هستند.
هوش مصنوعی: بر روی هر شاخه، مواد باارزش و زیبایی مانند مشک، عنبر، یاقوت، لعل و مروارید قرار دارد که نشاندهندهی تنوع و زیبایی طبیعت است.
هوش مصنوعی: از این همه جواهر و عطرهای خوشبو، هیچ جواهر فروشی و عطاری چنین چیزهایی را هرگز ندیده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم ویژگیها و صفات این مجلس را به دقت بیان کنم، دیگر نه فکر و نه زبانی برای من باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، کسی که در خدمت توست و فرماندهی میکند، در دنیا هیچکس به این اندازه شایسته و کارآمد نیست.
هوش مصنوعی: برای دیدن روی تو، دنیا همچون گوهر باارزش است، زیرا در تمام جهان چنین جواهری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تفسیر عمل بخشش و فدای نفس در مقابل چیزی بسیار ارزشمند میپردازد. او میگوید اگر تو خواستی که به ملکه یا کسی مقام والایی بدهی، باید جان خود را که از هر دیناری با ارزشتر است، فدای او کنی. به عبارتی، گاهی ارزش یک چیز به فدای نفس و عشق به دیگران است و این بیشتر از هر مالی اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی امروز جان خود را فدای چیزی کنی، باید بدانی که مال و ثروت هیچ ارزشی ندارد و قابل اندازهگیری نیست.
هوش مصنوعی: در هر زمان که موجودی زنده در این دنیا وجود داشته، ستارهای نیز در آسمان درخشیده است.
هوش مصنوعی: تمام جهان به مانند یک نقطه در دستان توست و به دور این نقطه، پرگاری از حکمت میچرخد.
هوش مصنوعی: تو لیوانی پر از شراب سرخ رنگ را در دست داری و در دنیایی که با مشکلات و سختیها روبرو هستی، همچنان به نوشیدن و لذت بردن مشغول هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
برنگ چهره بیمار یک اندر وی
دوای دلشدگی و شفای بیماری
بوقت طبخ در او کرده است خوانسالار
زرنگ و بوی بسی زرگری و عطاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.