میکند بوی تو با باد صبا همراهی
خلق را میدهد از بوی بهشت آگاهی
اثر کفر نماندی به جهان از رویت
گر نکردی سر زلفت مدد گمراهی
خجلم زان که به رخسار تو گویم ماهی
کز تو تا ماه تمام است ز مه تا ماهی
آفتاب است که مشهور جهان است به حسن
چشم بد دور ز رویت که چو مه پنجاهی
همه جویند تو را تا تو که را میجویی
همه خواهند تو را تا تو که را میخواهی
ما گدایان شرف از خاک درت یافتهایم
آستانت نفروشیم به تخت شاهی
گر بود سوی همامت نظری ور نبود
از درت دور نگردد چو سگ خرگاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی محبوبی است که به جهان آگاهی میبخشد. شاعر به بوی بهشت و تأثیر مثبت این محبوب اشاره میکند و از احساس خجالتش در بیان زیبایی او میگوید. او معتقد است که محبوبش همچون خورشید درخشانی است که همه به دنبال او هستند و هیچ چیز نمیتواند او را از دوری دور کند. در نهایت، شاعر بیان میکند که حتی اگر محبوب به او نظری نکند، حضور او در زندگیاش همچنان ارزشمند است و از محبتش به محبوب نمیکاهد.
هوش مصنوعی: بوی تو با نسیم صبح میآید و مردم را از رایحه بهشت آگاه میسازد.
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای تو نبود، دنیا تحت تأثیر کفر نمیماند و اگر سر زلفت را برنگردانی، راه گمراهی باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: من از اینکه بخواهم به زیبایی چهرهات اشاره کنم خجالت میکشم، زیرا تو چنان درخشان و بینظیری هستی که وجودت از ماه هم روشنتر است.
هوش مصنوعی: آفتاب زیبایی و نیکی در دنیا شناخته شده است و نگاه حسودها از چهره تو به دور است، زیرا تو همچون ماهی درخشان در آسمان هستی.
هوش مصنوعی: همه در پی یافتن تو هستند، اما تو به دنبال چه کسی هستی؟ همه تو را میخواهند، اما تو به دنبال چه کسی هستی؟
هوش مصنوعی: ما به خاطر عزت و ارزش والای تو به جایی رسیدهایم که هرگز پاگاهت را با مقام و ثروت پادشاهی عوض نخواهیم کرد.
هوش مصنوعی: اگر نظری به سوی تو بیفکنند، حتی اگر از در تو دور باشم، مثل سگی که در گوشهای نشسته، دور نخواهم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاقلهٔ چرخ به نام تو مباهی
نام تو بهین وصف سپیدی و سیاهی
ای چهرهٔ ملک از قلم کاهربایت
لعلی که چو یاقوت نترسد ز تباهی
تا جاه عریض تو بود عارض این ملک
[...]
ای صبا با دمِ من کن نفسی همراهی
به سوی شاه بر از من سخنی گر خواهی
قدوه و عمدهٔ شاهان جهان غازان را
از پریشانیِ این ملک بده آگاهی
گو در این مصر که فرعون در او صد بیش است
[...]
شرفی باشد اگر چون تو مبارک ماهی
به سوی منزل ما میل کند ناگاهی
ترسم از آه من آئینهٔ تو تیره شود
تیرها خوردم و از سهم نکردم آهی
گر ز غم روی به دیوار عدم آوردم
[...]
سَحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعهٔ ما کش که ز سِرّ دو جهان
پرتو جام جهانبین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
[...]
پاک دار آینه ات آینه اللهی
گر در آیینه جان صورت حق می خواهی
گر شوی خاک نشین بر در میخانه چو ما
ملک جاوید بدست آری و شاهنشاهی
هر که را آتش سودای تو در دل نگرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.