هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل و احساسات خود سخن میگوید و میگوید که نباید از او ترسی داشت اگر سخنی تازه بزند. او بیان میکند که نفس او در درون دلش آواز سر میدهد و نکتهای از سعدی را به یاد میآورد که آشنا با درد انسانهاست. شاعر احساس میکند که در دنیای مادی چیزهای مهمی از او دور مانده و امیدی به بقای هستی نمیبیند. او دعا میکند که شاید روزی شخصی دارای دل رحمتی برای مسکینان بکند.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من بر روی کالسکهای نشستهام و دلم مانند دریا به تلاطم افتاده است. نگران من نباش، اگر بخواهم چیزی را بسنجید، صدایی به گوش میرسد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل و احساسات خود سخن میگوید و میگوید که نباید از او ترسی داشت اگر سخنی تازه بزند. او بیان میکند که نفس او در درون دلش آواز سر میدهد و نکتهای از سعدی را به یاد میآورد که آشنا با درد انسانهاست. شاعر احساس میکند که در دنیای مادی چیزهای مهمی از او دور مانده و امیدی به بقای هستی نمیبیند. او دعا میکند که شاید روزی شخصی دارای دل رحمتی برای مسکینان بکند.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، من بر روی کالسکهای نشستهام و دلم مانند دریا به تلاطم افتاده است. نگران من نباش، اگر بخواهم چیزی را بسنجید، صدایی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: دل من در حالتی پنهان و خاموش، از غم و درد آگاهانه، اشعاری از سعدی میخواند.
هوش مصنوعی: هدف از این کار، خلق یک تصویری است که از ما جا بماند، زیرا من درک میکنم که وجود چیزی ماندگاری ندارد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است فردی با دل پاک روزی با نیکی و رحمت به نیازمندان دعا کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غرض نقشیست کز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
همین شعر » بیت ۳
غرض نقشی ست کز ما باز ماند
که هستی را نمی بینم بقایی
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند در کار درویشان دعایی
همین شعر » بیت ۴
مگر صاحبدلی روزی به رحمت
کند در حق مسکینان دعایی
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.